تولد اعضا
همایش
محل تبلیغ آثار فرهنگی شما
نرگس  دوست

اسم مرا می توانی ازنام گلی بشناسی که هر زمستان زن زیبایی را در پیراهنش صدا می کند! صدا در برف آب می شود! و بهار را برگ برگ در آغوش تو می ریزد!!...

ادامه شعر
دادا بیلوردی

در بـهـاران لالـــــه ی اردیبـهشت ائـل گؤلی را کـــرده مانند بهشت آری ایـنـجا عشق جـولان می کنـد می توان گل های رنگارنگ کشت می توان در صفحـه ی گلبـرگ ها بـر خـدای عاشقان احسن ...

ادامه شعر
حامد  زرین قلمی

غــمِ دل دارم و دانم که غــم آباد ، تویی مَبَر از یاد مــرا ای که مــرا یاد ، تویی شادی از مهر و وفا آید و تـنها صَنمی کز جفا هم بکند خاطر من شاد ، تویی ظلمات است در این ورطه و شمعی که هنوز ...

ادامه شعر
محمدرضا حلاج

نفس بانو نفس اندر نفس در خاطرم هستی نگاه مهربانت را به دنیای دلم بستی ولی ای کاش می شد تا که در آغوش شیرینت در این دنیای رویایی به یک دم می کشیدم آخرین دم را و از دل می زدودم غصه و غم ر...

ادامه شعر
نرگس  دوست

می ترسم وقتی تو و عریانی ماه را در حوض ببینم سرم بالای دار باشد!!

ادامه شعر
مهناز چالاکی

هرنیمه شب آسمان را به زمین می کشم پلک ماه را می بندم چشمهایت را می بوسم تجسم می کنم شکوه اندامت را درچارچوب در بدون این که تورا از دستان زنی بدزدم در آغوش می گیرم آه........ای هوای تنه...

ادامه شعر
سید محمد  میرسلیمانی بافقی

ولادت مولای متقیان وروزپدر مبارک باد " زلف" زلف را تا وا کنی، لب هم بغل وا می کند گونه های مست تو ،کم کم بغل وا می کند حالت چشمت که می آید به استقبال من لرزه های سی...

ادامه شعر
محمد اخباری

چه ساده ‏، و چه پیچیده میشود از حسی گنگ، حرفها زد ، واژه ها چید ، و کلام را بستوه آورد. حسی گنگ ، که بوی کهنگی اش . ...

ادامه شعر
محمدرضا حلاج

عزیز من تو بیایی ، شبم چراغانیست برای دیدن چشمت ، نگاه بارانیست نیامدی به سرایم ، مگر پریشانی ؟؟؟ چه جای شکوه ، به خوابم بیا به مهمانی تو میهمان شب و خوابهای گنگ منی بخواب دلبر خوبم ، گل ...

ادامه شعر
طارق خراسانی

1 شده عید و نیست در دل غمی و غمی فضا را بربوده عشق و جانی، همه موجِ غم فزا را به زمین، ز آسمان ها، شنوی تو این صدا را: « علی ای همای رحمت تو چه آیتی خدا را؟! که به ماسوا فکندی همه...

ادامه شعر
طارق خراسانی

رنگِ خود را اگرچه می بازند ذرِّه ها...، در مسیرِ اعجازند تا جهان را ز هم فرو ریزند درد و غم وحشیانه می تازند من به حیرت میانِ این غوغـا تار و پودم، سرود و آوازند ناله هـا بی شمار و ققنوس...

ادامه شعر
منوچهر منوچهری(بیدل)

در کدامین دریا به طول تنهائی من بی من شب میشود وعریان ترین مردمان سلامم را پارسخ نمی دهند ورنگ آبی آب روحم را آرام میکند به تو می اندیشم که عشق را نشانم دادی ومرحمی بر زخمهای تنهائییم گذاشتی ...

ادامه شعر
مهناز چالاکی

لبخندی که طرح لبهایت را داشت کجاست ؟ خاطره لبخندت که در آواز ِ رازهای جهان برهنه می دوید ، کجاست ؟ می خواهم ، باشی نگاهم کن غربت در تنهایی غرور درسکوت این باقی مانده ی تراژدی ِ فریاد...

ادامه شعر
محمد جهانگیری

حس آن دارم که انگـــاری نگاهم می کنی با نگاه ِ نافذت هــــر لحظه آبـــــم می کنی پای من خورده نشان ِ ((این گزینه نادرست)) ب از... می آیی سراغم ، انتخـــــابم می کنی از تو خواهش می کنم نز...

ادامه شعر
مرتضی  عباسی زاده

روی بومِ خاطرت با آه و زاری میکِشم دارم این تصویرها را یادِگاری میکِشم یک قفس با میله هایی محکم و قفلی بزرگ سرگذشتم را شبیهِ یک قناری میکِشم با شکارِ واژه دارم صحنه سازی میکن...

ادامه شعر
دادا بیلوردی

ای معلم ای عزیز! ای همیشه با جهالت در ستیز! روزگارت آفتــــابـی بــــــــاد و دنیــایت زلال تا قلم شد دستِ تو از تیغ، تیز گشت تاریکی مریض * روشنی دادی مــــرا تـربیت کــردی در ...

ادامه شعر
طارق خراسانی

غزلی ساخته ام رنگِ النگوهایت[1] تا ببندی سَــرِ هر بافتــه ی موهایت گر علی رغـم تحجر، بسرودم غزلی این غـزل را بکشان ، بر خطِ ابروهایت پهلـوانِ هنــرِ عشـقی و این بازوبند پهلــوانِ...

ادامه شعر
منوچهر منوچهری(بیدل)

مست و مستانه بگریم بَرِ مینای دگر
من به میخانه ی عشقم تو برو جای دگر
تو آن ناوک مژگان بلند و لب و لعل
من و عشق و رخِ ماه تو و فردای دگر
دل من گرچه هدف بازی مژگان تو شد
لیک...

ادامه شعر
طیبه طه (تهرانیان)

گر خود ز خود بر نخیزد آینه در پژواک شهد یقین با یک لحظه غفلت سیاهی را به ظاهر می نشاند آرایه دل ، در مقابل آینه بی هوش و گوش می برد جان را آنسوی غبار مجاز نمی باید باخت ...

ادامه شعر
فاطمه  لشکری "راحیل کرمانی"

هوایی شده ام! دلم دوباره سیب می خواهد پدرم راست می گفت من هیچوقت آدم نمی شوم!

ادامه شعر
ورود به بخش اعضا