با خود و با ناخودم هر روز در جنگ و ستیزم کاش آید آن شبی دیگر ز جایم بر نخیزم م.مدهوش مفرد#

عاصی اگر باشد دلی زلف تو رامش کند گر پخته باشد عاقلی چشم تو خامَش کند

یا جمع کن آن روسری وا شده ات را یا تاب مده موی هویدا شده ات را

به فدایت که خلقت با تو کامل شد مادر به فدایت که نعمت با تو حاصل شد مادر

می نویسم که در این قافله سرگردانم تو بخوان عاشقم و عاقل در زندانم رضااحمدپور

گیسو پریشان آمد و بُرده هوشم را در اولین روز دیدار من پریشان و او سنجاق زده مویش را پس از روز قرار

. برای خبرهای تلخ خبرگزاری زیاد است ! لب بر خنده بگشای که لبخند تو زیباست #محمد_مولوی

«« یا فاطمــــــه الزهــــرا »» - تقدیمِ بانو: سلام از دور برایت فاطـمه، حالم خراب است دلم بد جور هوایت کرده و خواهِ جواب است - تقدیم به جانباختگان سقوط هواپیمای اکراینی: پرواز قاصدک شاید (به) ا...

دلم خوش نیست این روزا شبیه شهر تهرانم پر از آلودگی، دوده گدای باد و بارانم #محسن_صحت

می دهد اشکم ز طوفان این نوید مرغ شعرم از قفس خواهد پرید رضااحمدپور

حرف عشقی را زدم که مدفنش آغوش بود چشم های عاشقم خسته دلی بر دوش بود رضااحمدپور

زبان از عقل و چشم از دل کدامین راست می گوید ؟ رضااحمدپور

این سایه ی فکنده بر این شکل زندگی ما را به نزدِ هم نموده غریب مان پ ن: بداهه ای برای این روزهای کرونایی و قرنطینه خانگی ...

یک عمر به سوگ نشستیم و آخر نیامدی صد بار در خود شکستیم و آخر نیامدی *** کوی عشق را گم کرده ایم و سالهاست دنبال آن گشتیم و گشتیم و گشتیم، پیدا نشد که نشد >آرمان پرناک ...

گر نپرسند حالِ ما را در حیات وقتِ مُردن را چه سود یادبودشان

خوشترین حال به هر نیمه شب مراست نجوای قلم، قرار با دوست

در این سرا چه طرحی ست که دوخته ای بهرم بده تو چشم بصیرت برای دیدنِ آن

تو ای ساکن به جانم گشته عشقت بیش از خویش تو را محکم بغل می‌گیرمت روزی به تجریش #محسن_صحت

تا زمانی که تو در منیت خود غرقی دنبال خدا چگونه هی می گردی

ای گُل تازه شکفته، دل بلبل نشکن که تو را می شکند باد خزانی که به راه ست