تولد اعضا
همایش
محل تبلیغ آثار فرهنگی شما
الیاس  امیرحسنی

زمان گذشت وموی سرم به سپیدی گرایید اما هنوز نتوانستم رویت راببوسم چشمت را ببوسم دستت را ببوسم و این سان که معلوم است تحقق این آرزوها به محال می ماند پس بگذار قلبت را ببوسم روحت را ببوسم جانت ...

ادامه شعر
امین بیاتانی

نکند دست منم همچو پاییز پر از بی نمکیست؟ هرچه باران به زمین می‌بخشد این همه حال قشنگ.... عاقبت مُهر خزان میخورد از مردم شهر خودمانیم مقصر خودش است چون بلد نیست همانند بهار زیر لفظیِ شب عید بگیرد ...

ادامه شعر
سیاوش دریابار

....شهر برفی.... و چه خوب شد بهار همیشه با خودش شکوفه می‌آورد وگرنه مردمان این شهر همیشه می‌دیدند که این شهر برفی است سیاوش دریابار نوزده آذر چهارصد و دو...

ادامه شعر
فروغ گودرزی

نقش قالی می زند رخسار پیر در آینه

ادامه شعر
بختیار خضری

درمعادله دیدارت باحل معمای نگاهت دریک کارت خداحافظی باتکانی ازابر درکابین قطار نبض رگهایم ازحرکت ایستاد تشنه رسیدن، سیرازتنهایی ایستاده درافق یک درخت سرمست ازبوی کاهگل مانندیک مترسک عاشق روزنه های ...

ادامه شعر
افسانه ضیایی جویباری

زنانگی ام را از نگاه تو آموختم سختی هایی را که بردوش می کشیدی آهی از تو بر نمی آمد سخنها داشتی اما برزبان نمی آوردی سنگینی دلت را تحمل می کردی برای آسایش فرزندانت دغدغه هایت تلخ می کردند خوشیهایت  را ...

ادامه شعر
مرضیه  رشیدپور

"زبان آفتاب" بیاورم از ناشناخته ها بیرون به زبان خود به خود آفتاب من از مدتها یش به آغوش تو ریشه کرده ام. شاعر: مرضیه رشیدپور(کیمیا)...

ادامه شعر
مهدی بابایی

۱_ ترس، سگ نگهبان، کاخ استبداد است...! ۲_ در لحظه ی نگاهت، گربه ی احساس، لیس می زند، دست کودک عشق را ...! ۳_ چشم سبز و گونه ی سپید و لب سرخ تو، پرچم جمهوری اهورایی غم زده گان جهان است ! مهدی بابای...

ادامه شعر
آگرین یوسفی

سوار بر قایقِ عشق از دوست داشتن گفت چشمانم برقی زد باران بارید پاییز چه میدانست قایقِ کوچکِ رویاهایم کاغذیست. #آگرین_یوسفی...

ادامه شعر
بابک پولادی

در واپسین غم دل تو را دیدم... تو را خواندم تو را بوئیدم! تو را نگاشتم نه به دیده نه به دل نه به کنار پهلو...!! هر شب بر جوانه ی دل می کاشتم خیالت و این بود حکایت عشق من و تو...!!! بابک_پولادی_فراز ...

ادامه شعر
سیاوش دریابار

...عید بود...... پارسال عید اونوقت که بجای بهار نو لباس نو خانه نو حرف نو ادم نو بود نبود اخه زمستون یه پارچه سفید سرش کرده بود و سرما سر ما میداد اونوقت فهمیدم جیب بابام خالیست و مادرم دیگ چه ای رو...

ادامه شعر
محمود فتحی

چنین گفت پیرفرزانه درکنج بیشه که باقی نماند ستم گر و عصیان همیشه که ای فتنه مزن تیشه به اندامه ی ریشه هشدارکه جاوید نمانی تو همیشه کین کهنه سرا به کس وفایی نکند هموار نشد زخم زبان ضربه ی تیشه ف...

ادامه شعر
آگرین یوسفی

بس است عاشقی باران نمیبارد سرود تنهایی را فریاد بزن. #آگرین_یوسفی

ادامه شعر
کرامت یزدانی(اشک)

(۱) خودم را باور دارم می‌رسد آن روز که چشمانت را چاپ کنم...! (۲) موهای تو بلندُ شعرهای من کوتاه! چاره‌ای نیست دست من از این دنیا همیشه کوتاه هست...! (۳) سنگین است وزن این همه انتظار می‌ترسم کاسه چشم...

ادامه شعر
افسانه ضیایی جویباری

بستند آرزوهایم را و انداختند در عمیق ترین چاه حسرت که دست هیچ دلی نمی رسد به آن

ادامه شعر
سیاوش دریابار

....ثانیه های زرد...... تیک تیک ثانیه های زرد قنارهای زشت و خط خطی بچه دماغو پا پتی شهر به شهر میزدش لباس سبز راحتی تو گویی از شوق بهار رو پشت بوم خراطی یا که تو حوض نقاشی یکی لباس مشکی رو پوشیده ب...

ادامه شعر
محمد مولوی

سوختن: ای تریاک تلخ من ! ترک تو تسکینم نداد بی تو بودن هم شبیه با تو بودن هم سوختن است ... #محمد_مولوی کمپ ترک اعتیاد لنگرود ...

ادامه شعر
داریوش افشار

آن شـب ْ در بـِسـتـرِ تـاریـکِ مـاه ْ فـَوراه مـیـزد تـَنـهـای‌هـایِ " عـشـقِـمـان " نـگاهی ْ دوخـته ْ به گـیسـوانِ سـاحِـل داشـتـَم ْ مــوج ْ میخورد ْ قایقهایِ شـکـسته‌یِ دِلــَ م ْ بـَـر دریـا ْ......

ادامه شعر
آگرین یوسفی

آمدی خورشید رقصان شد رفتی دستانم تنها آسمان تیره و تار بارید گریان شد. #آگرین_یوسفی

ادامه شعر
عارف ایمانی

خداحافظ ای آسمانم خداحافظ ای نگاه عاشقانم خداحافظ ای شمع روشن من خداحافظ ای تمام هستی من پس از تو دگر نفس باقی نمانده پس از تو دگر قلبی باقی نمانده خداحافظ ای نور شب های تاریک من خداحافظ خداحاف...

ادامه شعر
ورود به بخش اعضا