3 Stars

تاریکی نمی‌رود چرا...؟!

ارسال شده در تاریخ : 16 آذر 1402 | شماره ثبت : H9427470

(۱)
خودم را باور دارم
می‌رسد آن روز
که چشمانت را
چاپ کنم...!
(۲)
موهای تو بلندُ
شعرهای من کوتاه!
چاره‌ای نیست
دست من از این دنیا
همیشه کوتاه هست...!
(۳)
سنگین است
وزن این همه انتظار
می‌ترسم
کاسه چشمانم
سر این کوچه
بیفتد و بشکند آخر...!
(۴)
سپیده‌دم
این همه پنجره باز است
تاریکی نمی‌رود چرا...؟!

شاعر از شما تقاضای نقد دارد

تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
ارسال ایمیل
کاربرانی که این شعر را خواندند
این شعر را 91 نفر 293 بار خواندند
امیر عاجلو (17 /09/ 1402)   | مجید ساری (17 /09/ 1402)   | کرامت یزدانی(اشک) (17 /09/ 1402)   | سیاوش دریابار (18 /09/ 1402)   | عارفه رحیمی جعفری (18 /09/ 1402)   | محمود فتحی (18 /09/ 1402)   |

رای برای این شعر
تعداد آرا :3


نظر 8

  • امیر عاجلو   17 آذر 1402 10:16

    لطیف و دلنشین applause applause

  • مجید ساری   17 آذر 1402 12:55

    قشنگ و عالی بود
    هر ۴ بند را دوست داشتم
    بدیع و نو و لطیف و دلنشین و زیبا

    کوتاه سپیدهای تان مانا و عاشقانه هاتون همواره پویا

    درود برشما جناب کرامتی عزیز

    • کرامت یزدانی(اشک)   17 آذر 1402 23:18

      درود بر شما استاد عزیز و ارجمند. بسیار سپاسگزارم. rose rose rose rose

      • مجید ساری   18 آذر 1402 14:57

        شرمسار محبت بیکران تان هستم استاد عزیزم
        در محضرقلم فاخر و زرین تان شاگردی خُرد باشم
        افتخاریست برای بنده ناچیز

  • محمود فتحی   18 آذر 1402 15:30

    خاطره انگیز زیبا پرمحتوا بود گرامی

  • کرامت یزدانی(اشک)   21 آذر 1402 01:49

    درود بر شما استاد ارجمند و عزیز.
    بسیار سپاسگزارم . rose rose rose rose

سریال خاتون قسمت6
سریال خاتون قسمت 6
تبلیغات فرهنگی
تو را به هیچ زبانی
بازدید ویژه
ورود به بخش اعضا

تولد اعضا