تولد اعضا
همایش
محل تبلیغ آثار فرهنگی شما
حبیب اله  نبی اللهی

ستاره ای از آسمون از اون دورا تو کهکشون هی داره چشمک می زنه می ده پیامی بهمون: تو اون کره که خاکیه کی با یه قلب پاکیه با همه خوب و مهربون دور از همه ناپاکیه می شه کسی هم ببینه گرمی عشق و تو ...

ادامه شعر
حبیب اله  نبی اللهی

بیا اون اشکاتو پاک کن نمی خوام تنها بمونی سرِ کوچه های قلبم اسم زیباتو نخونی نمی خوام دیگه ببینم غم تواون چشمای زیبا یا یه موجی باشه از خشم توی اون آبی ی دریا نمی خوام یه روز بباره اشک چشمات ...

ادامه شعر
حبیب اله  نبی اللهی

تو ی سینه قلبی دارم، قلبی که مال منم نیست خالیه حسی نداره، خبرِ عشق، تو تنم نیست همه احساسم جا مونده، توی قلبی که جدا شد اون دیگه ازم بریده، رفته و جایی رها شد وقتی دیدم تو رو اون روز، نتونستم بشن...

ادامه شعر
محسن فراهانی

گفت تو جذب نگاهی میشوی که بسته باشد؛ من گناهم چیست که تو در میان قلبمی!؟ محسن فراهانی

ادامه شعر
میترا طباطبایی نیا

داره بارون میـــاد نـم نــــم دارم میـرم منـم کـم کــــم با گریه بارمــو بستـــــم آخه تنهــام، آخه خستـــه م دوتا چشماتــو می بنــدی تو بی رحمــانه میخنـــدی واسـت ارزش ندارم مــن ...

ادامه شعر
محسن وحدتی

منم اون گمشده مثل یه قایق روی اقیانوس به دنبال تو می گردم واسه پایان این کابوس واسه پهلو گرفتن کاش یه روزی ساحلم باشی از این بیهوده پیمودن تو تنها حاصلم باشی ~~~ واسه این راه طولانی تو تنها...

ادامه شعر
محسن وحدتی

دیگه تو دنیای امروز هر طرف گندم و سیبِه جای عاشقانه توی دل همسفر فریبه ما به هم وقتی رسیدیم مثل هم ندیده بودیم ما تو رو شبیه حوا منو آدم دیده بودیم .... وقتی عاشقانه سر زد تب خواستنت به جون...

ادامه شعر
محمد خسروی فرد

ای ایران ای پاره ی تنم بر خاکت من بوسه می زنم کی خاک تو دور از آتش است راه ما هم راه آرش است ای سرزمین مادری کنار تو منم جان من فدای خاک پاک میهنم بی مهر تو ویرانه ام با رشک و آز بیگانه ام در ...

ادامه شعر
یعقوب سلامت

پرستوی زندگی من، بیاپروازکن به سویم آ زغصه مرده این دلم به نغمه تازه کن قلبم بیاباسازخود برپیکرم چنگ دهل نی زن که برعیسای تواین مرده محتاج است کنام و...

ادامه شعر
محسن وحدتی

مگه میشه،آب و آتیش،شعله ی سرد مگه میکشه دلامون ،این همه درد حتی کوه می ریزه زیر این همه داغ بسه بسه،دیگه گل چیدن از این باغ وطن اینجا داره میده بچه هاشو خدا پس چرا نمیشنوی صداشو بی گناه، تو ش...

ادامه شعر
محسن وحدتی

کسی نیست و همه حرفام داره تو سینه می میره کی میدونه شب و روزم چقدر بی عشق دلگیره کسی نیست و همین امشب منم حس بدی دارم چقد بی موقع دلتنگم چقدر غمگین و بیمارم شکسته اون پل سنگی که مرز قصه ی ما ...

ادامه شعر
قائم ذبیحی

حالم چقدر خوبه نه غصه نه آهی من روو به راهم تو روو به کدوم راهی بازم روو هرچی هس چشامو میبندم سخته ولی خوبه همین که میخندم *تا دور میشی از من باز دلم میگیره بدونه من قلبت واسه کی میمیره...

ادامه شعر
قائم ذبیحی

اگه تو چرخه زندگیت به کامت نمیچرخه اگه غمات سبقت گرفتن از شادی و خنده اگه باز دیدی دنیا به ساز تو نرقصیدش اگه مسیره رویات چراغش جای سبز زرده امید داشته باش به اینیکه یه روز خوب میاد واسه رو کم ...

ادامه شعر
هانیه طباطبائی

یکی هست که تموم زندگیمه یه وقتایی تبش آتیش داره کسی که عاشق دیوونگیمه همون مردیه که ته ریش داره #هانیه_طباطبایی...

ادامه شعر
سید علی عظیمی

همسفر باتو هستم از امروز تا پای جون تو بازی زندگی همیشه باهام بمون همسفر زندگیمو باید باتو بسازم دیوار عاشقم شو تا باتو عشق و نبازم دوباره قلب من و عشق بازم اون چشای گیرات همه میدونن که من...

ادامه شعر
امید محبی (آرسین)

روی این زمین خاکی آدما همه یه جورن همشون باهم غریبن همه از همدیگه دورن هرکدوم دنبال کاری وقتی واسه تو ندارن توی روزگار تاریک روزگاری نو ندارن توی هر ثانیه ی شهر آدما تاریک و تارن دیگ...

ادامه شعر
حسین  حاجی آقا

برو ازش بخواه و دعا کن نترس با هر حالی که داری التماس کن اگرته دلت گرفته مثل یک ابرسنگین ببار و بریز و غوغا به پا کن پرواز کن برو برو تا خسته بشی به گنبد زردی که رسیدی وصل شی اونجا جایی که پنا...

ادامه شعر
سعیده طباطبایی

بنام آن قداستی که وامدار این زن است به شعر های زرد من که حامی زن وتن است تمام ماجرای ما خلاصه میشود در این زنی که عمقِ آتش است و انتقام سرزمین سعیده طباطبایی تبسم بخشی از یک ترانه...

ادامه شعر
ندا محرمی

هیچ کی از ما دو تا عاشقتر نیست هیچ کی از ما دوتا عاشقتر نیست خندهات واسه من رویای ناب همیشه تو باشی زندگی شاده بمون با چشمات رویااااا بسازم با موج موهات دریااااا بسازم من شدم این بار...

ادامه شعر
سید علی عظیمی

چشم من ببار امشب که اشوب دلم دنیام بارونی شده چشم من هنوذم چشم به راهی میدونم کاشکی یه روز برگرده چشم من اگه اون نمی رفت توهم بارونی نبودی چشم من خسته از دلتنگی بی وقفه میباری اسیر این بغضی...

ادامه شعر
ورود به بخش اعضا