- لیست اشعار
- قالب
- سایر قالب ها
تولد اعضا
-
شعر ایران تولدتان را صمیمانه تبریک می گوید
-
اعظم جعفری
در10 /02/ 1394 -
حکیمه کمایی.دلتنگ
در10 /02/ 1394 -
زهره معینی منفرد
در10 /02/ 1395 -
علی سلطانی نژاد
در10 /02/ 1355 -
سیامک عشقعلی
در10 /02/ 1368
ننه سرما به سر خسته ی شهر ابر را مثل لحافی پُر پَر می تکاند که شود ناپیدا تیرگی ها و سیاهی نهان در دل آن برف می بارد و می پوشاند تن سرمازده ی تیره ی خاک آسمان دلگیر است در افق سایه ی بی ...
ادامه شعر1392 همسفر باور کن حتم دارم که تو یک روز می آیی آخر وقت بشکفتن یک غنچه ی اشک توی یک بالش خیس . . وقت بیداری چشمی پر درد نیمه شب خیره به یک قاب پر از حسرت بودنهایت عاقبت باز تو خواهی آمد ....
ادامه شعرهمسفر -خوب من. 1390 این دفتر به همسرم تقدیم شده است و به همه ی مردان سرزمینم که در سینه هایشان قلب انسانی سرشار از احساس می تپد . همسفر صدای پای یک مرد است می پیچد میان کوچه های خالی از آدم چه...
ادامه شعرتقدیم به همه ی دوستانم که روح هنر را درک کرده اند-1377 همسفر ساده بگویم من هم از هنر چیز زیادی که نخواهم فهمید . هر که پیچیده تر اینجا به گمانم که هنرمند تر است! . توی اشعارِ پُر از وزن و ...
ادامه شعر1388 همسفر باور کن من دلم می خواهد توی این خاک سیاه رنگ تنهایی من، گاه که آبی باشد . گاه باید به تن قامت احساس لباسی پوشاند . شاید از جنس حریر مثل پاکی پر از شبنم برف . من دلم گا...
ادامه شعراینجا زمستانش هوا سرد است، سرد است اینجا دلم پر درد پر درد است اینجا خیابان ها همیشه رنگ غم دارد چشمان عاشق پیشگانش بوی نم دارد اینجا دلی حال دلت را از دلت هرگز نمی پرسد گویا که از عاشق شدن...
ادامه شعرشعر دل دیگر مرا به می خانه دعوت نمیکنی بامن از دل دیوانه صحبت نمیکنی هرشب تا سحر دست به دعا برداشته ام مردم پس چرا دعایم را اجابت نمیکنی بیمار عشق تو گشتم شب و روزنازنین دیگر به این دل شکسته...
ادامه شعرهمسفر - 1386 همسفر خسته ام از این همه درد درد نابودنها حال من تلختر از قهو ه ی تلخیست که هر شام فقط . خواب؛ از چشم ترم می گیرد. . همسفر دلتنگم من به این وسعت خاکی زمین دلتنگم و به حجمی که ...
ادامه شعرزخم این فاصله یک بار ... کــــــــــــــه باور بکنی تو مرا جای (تو) بگذار ... کـــــــــــــــه باور بکنی منظره مبهم و من با غـــــــــــــــــــــزلم درگیرم خط بزن آینه ی تار ... کـــــــــــــ...
ادامه شعربا تو به انزوا میروند تمام غم های عالم همان لحظه که دستانت به آتیشم میکشند فضا عطر تو را خواهش میکند زمان آنرا برای خود تمنا می کند تو را هر روز در خاطراتم گم میکنم و عشق هر شب تو را پی...
ادامه شعرهمه احساسم را در... جاده سر سبز معرفت رها ساختم آنجا جهل و نادانی به کمینم نشسته بود... چه احساسهای پاک و زلالی که قربانی جهل شدند...
ادامه شعرتا آخرین لحظه ی آخرین دیدار تا آن زمان که رسد لحظه ی دلخواه؛ آغوش تو گرم است در اوج هم آغوشی تکرار این صحنه میشود کابوس پیروزی! به تو میرسم در خواب های ندیده ام، به آغوشی که مزه اش را...
ادامه شعرنیمه شب ها توی چهارشنبه هر هفته می میرم خواهرت را پست مدرن می بوسم برای قبرعاطفه روز بعدش گَل می گیرم جای جمعه هایم را هفت شنبه می گیرد صبح های بعد جای کمر وطنم درد می گیرد نعش...
ادامه شعرهمسفر - خوب من - 1389 به باران دل نبند آخر دلت را حسرت بودن و یا نا بودنش لبریز خواهد کرد . به باران دل نبند آخر به شوق بودنش، قطعا؛ تنت را بی امان در بارشش بی چتر می خواهی . ...
ادامه شعرسحر که واشود آغوش ساده ی خورشید غزل شنیــــده شود از اراده ی خورشید نگاه ســـــــــاده ی مهتاب می زند لبخند به روی حضرت گل با افاده ی خــورشید ستاره ها به تن آسمان چکیــــده شدند شبی که ...
ادامه شعرانسان نشسته در این ارتفاع پست فارغ ز هر چه بود و نبود از تمام هست در انتهای راه ولی خسته از سفر تلخ از زمین وکوله پر از دردهای هست سر در میان آسمان و زمین جایگاه تن بر عرش تکیه کرده ولی د...
ادامه شعرهر روز فراموش کردنت را به فراموشی میسپارم؛... به قیمت افزودنِ یک خط به پیشانیِ بخت سیاهم... سمانه حاتمی
ادامه شعرهمسفر تلخ در این کهنه دیار گمشده آدمی و مهر و وفا کاش می شد که نشان می دادیم یک نفر، باز ؛ بیابد ما را . . ته این خستگی مفرط و تلخ چشمها خالیِ از عشق هم است دستها خالی و پر اندوهند دیده...
ادامه شعرآدمهای معروف برای جهان سومی ها: از نزدیک دیدنشان آرزو عکس گرفتن با آنها رویا چایی خوردن با آنها آخر دنیا آدمهای معروف برای توسعه یافته ها: «امیدوارم بتوانی نظرم را جلب کنی» امین محمد ح...
ادامه شعرهای مردم ، مردم پشت دیوار بلندی ته آن کوچه ی خیس کودکی خسته و سرما زده از باد خزان روی یک پله ی سرد با ترازوی سفیدی که پر از لکه ی پاست دفتری بر سر زانو دارد گاه گاهی پُرٍ(ه) از حسرت و د...
ادامه شعر