3 Stars

خسته

ارسال شده در تاریخ : 27 فروردین 1403 | شماره ثبت : H9428985

درد دارد پَسِ عمری که ندانی تو منم
سخت شد بار دگر گفتن حرف قلمم

غصه هم قافیه‌ی قصه‌ی عمرم شده است
بغض هم وزنه‌ی موزون دو بیتم شده است

از غزل های نگفته همه مو گشته سپید
جان من باز تو آی و بدهم فصل امید

زنده کن مرده تنی را که تمامش ز تو است
باز کن دیده‌ی یعقوب که از بهر تو بست

خسته از درد و ز مرهم ز همه شهر شدم
خسته از مردن هر روزه ی بی مرگ شدم

خسته از قامت رعنای مهِ شَعر به دوش
خسته از جبر و ز تقدیر و ز تزویر سروش

خسته از پرسه زدن در همه رویای توام
خسته از یاد تو از فکر تو از خواب توام

مرده دریای دلم زنده برای تو نشد؟
یا که دل بهر تو، درگشته برای تو نشد؟

عاقبت قصه ی من را ز تو کردست جدا؟
یا که چون خواب برفتی تو خود از دیده ما؟

دل به ایام بدادم که بَرد یادِ توام
بی وفا همچو تو کرد او همه دل چاک ترم

رفتی ای همره و همتای دل غمزده ام
شعر شد همسفر و مونس و همپای دلم

شاعر از شما تقاضای نقد دارد

تعداد آرا : 3 | مجموع امتیاز : 4 از 5
ارسال ایمیل
کاربرانی که این شعر را خواندند
این شعر را 30 نفر 74 بار خواندند
امیر عاجلو (28 /01/ 1403)   | پارسا . (28 /01/ 1403)   | محمد مولوی (02 /02/ 1403)   | شهناز عیدی وندی (02 /02/ 1403)   | امین غلامی (02 /02/ 1403)   | alireza shokouhiyan (03 /02/ 1403)   |

رای برای این شعر
امیر عاجلو (28 /01/ 1403)  محمد مولوی (02 /02/ 1403)  alireza shokouhiyan (03 /02/ 1403)  
تعداد آرا :3


نظر 2

  • امیر عاجلو   28 فروردین 1403 18:31

    سلام ودرود rose  rose  rose

  • امین غلامی   02 اردیبهشت 1403 20:44

    تکه نانی به دستش دادم.
    چقدر خوشحال شد...
    به گمانش که دنیا، به دستش دادم.
    قیمت نان همی، درهمی بیش نبود.
    به گمانش که همه دارو ندارم، به دستش دادم.
    زیر لب زمزمه میکرد، خدایا شکرت.
    به گمانش که خدا را، به دستش دادم.

    اسممو تو گوگل سرچ کنید
    امین غلامی (شاعر کوچک)
    و از شعرهام در سایت های مختلف دیدن کنید. با سپاس....

تنها اعضا میتوانند نظر بدهند.

سریال خاتون قسمت6
سریال خاتون قسمت 6
تبلیغات فرهنگی
تو را به هیچ زبانی
بازدید ویژه
ورود به بخش اعضا

تولد اعضا