3 Stars

بِهِم برمی‌خوره...

ارسال شده در تاریخ : 18 فروردین 1403 | شماره ثبت : H9428878

بِهِم برمی‌خوره وقتی که حالم رو نمی‌پرسی
دلیل این همه فکر و خیالم رو نمی‌پرسی

چرا عین خیالت نیست چقد سردرگم و ماتم؟
حواست پرته از من که همش درگیر چشماتم

بهم برمی‌خوره وقتی که انقد سرد و خاموشی
نه حرفی می‌زنی با من، نه می‌خندی، نه می‌جوشی

نه آرامش به من می‌دی، نه می‌باری، نه می‌خونی
تو از دنیای من دوری، ازم چیزی نمی‌دونی

نمی‌دونی که دلتنگم، نمی‌دونی که بی‌تابم
کنار تو نمی‌خندم، کنار تو نمی‌تابم!

نمی‌دونی که خیلی از تو و چشمات دلگیرم
برات فرقی نداره من کجا هستم، کجا می‌رم

بهم برمی‌خوره وقتی که با من سرد و مغروری
نمی‌خوام با تو باشم وقتی از دنیای من دوری



شبنم حکیم هاشمی
............................................
مثنوی به زبان محاوره

شاعر از شما تقاضای نقد دارد

تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
ارسال ایمیل
کاربرانی که این شعر را خواندند
این شعر را 28 نفر 42 بار خواندند
امیر عاجلو (18 /01/ 1403)   | محمد مولوی (20 /01/ 1403)   | شبنم حکیم هاشمی (21 /01/ 1403)   | حسین شفیعی بیدگلی (22 /01/ 1403)   |

رای برای این شعر
امیر عاجلو (18 /01/ 1403)  
تعداد آرا :1


نظر 1

شاعر نظر دهی برای این شعر را غیر فعال کرده است.

سریال خاتون قسمت6
سریال خاتون قسمت 6
تبلیغات فرهنگی
تو را به هیچ زبانی
بازدید ویژه
ورود به بخش اعضا

تولد اعضا