تولد اعضا
همایش
محل تبلیغ آثار فرهنگی شما
معین حجت

با کبر نظر انداخت ، ابری به تنِ صحرا که ای چهره و روی تو،از چین شده نا زیبا رخسار تو از خاک و ، خاشاک همه رویت من زاده ی آرامش ، برخاسته از دریا منظور، چه بود آیا ، زین خلقت ناموزون ؟ گفت این و بسی...

ادامه شعر
حسن  مصطفایی دهنوی

« جنگ ایران » ای خدا کار ایران چه می شِد6 هر که رزمنده شد، کشته می شِد جنگ با توپ و جنگ مسلسل یارب این جنگ ،آخر چه می شد دین و دنیا ، زِ اول جدا بود ...

ادامه شعر
حسن  مصطفایی دهنوی

« مرغان تفکر » صاحب نظران ، پـرده ی پندار دریدند تا بـر اثـر پرده ی دلـدار رسیدند آنها متحیّر1 شدن از ،کار که کردن آنجا بـجز از صنع ...

ادامه شعر
حسن  مصطفایی دهنوی

« رمز حقیقت » آنها که به تزویر و دغل معتقد هستند این سلسه از مُلک حقیقت عقب هستند بازیچـه نـباشد ، اثـر رمز حقیقت حق را نشناسند ،زِ حقیقت عقب هستن...

ادامه شعر
علی مزینانی عسکری

به مناسبت آغاز ماه صفر و ورود اسرای اهل بیت علیهم السلام به سرزمین شام افسوس که این قافله ،سالار ندارد مانند ابوالفضل ، علمدار ندارد جان سوزد و آتش به نیستان فتاده دردی است نهانی که تیمار ندارد در...

ادامه شعر
حسن  مصطفایی دهنوی

« دریای طبیعت » آنها که به دریای طبیعت بـنشستند از کوی حقیقت ، به یقین بهره نـجستند اندر تَه دریای طبیعت ، خبری نیست آخر خبر این است، همین خوردن و گشتند د...

ادامه شعر
حسن  مصطفایی دهنوی

« عهد الست » آنها که دل و دیده ، بـر این خاک نـبستند امـروز مـرا دیـدن و آن عهـد بـبستند از روز ازل ، صحبـت عهـدش بـشنیدن تا روز ابد ، ...

ادامه شعر
حسن  مصطفایی دهنوی

« رسم دیانت » رسم دیار ما را ، با خودسری شکستند رسم دیانت و دین ، بـر روی ما بـبستند اول جفای آنهـا ، این بود روز اول دست ستم گشودن ، ...

ادامه شعر
حسن  مصطفایی دهنوی

« صورت ظاهر » خلق زمانـه ، صورت ظاهـر بـدیده اند انجام کار و معنـی آن را نـدیده اند آن ابلهان ، که معنی دین را نـیافتند تنظیم ارتباط دیانـت ...

ادامه شعر
رضا زمانیان قوژدی

بنده یک شاعر بی آزارم می نگارم به نظم، افکارم گاه نرمـم، ملایمـم، مومـم گاه سخت  و شدید گفتارم گاه سر سبز و سالم و شادم بعضی اوقـات نـا بـهـنـجـارم غـالـبـاً مـفـلـس و تـهـیدستم گـرچـه گـاهی پُـر ا...

ادامه شعر
حسن  مصطفایی دهنوی

« حزب وارسته » حزبم از روز ازل ، ساکن میدان من اند سر به تسلیم من وگوی به چوگان من اند حزب وارسته زِ خود،قائمه ی ملک من اند خود نبینند در این قائمه ، خواهان من اند ...

ادامه شعر
حسن  مصطفایی دهنوی

« دهر دنی » کی دهر دنی1، در صدد2 سود من آمد کی در صدد خاطر بهبود من آمد ای دوستِ حقیقی، طمع از دهر مدارید این دوست شما نیست،که دشمن بمن آمد از گمشدگا...

ادامه شعر
ابراهیم  حاج محمدی

ای بانویِ حقمدار، زینب ای قامتِ استوار، زینب ای جوهره یِ وجود پاکت از پاک ترین تبار، زینب ای اسوه ی پاکی و شرافت گلواژه ی افتخار، زینب سرمشقِ شهامت و رشادت اعجوبه ترین وقار، زینب سیمایِ تو ای انیس...

ادامه شعر
ابراهیم  حاج محمدی

برای نبض تو آغوش خود گشود نسیم شمیم عطر تو آورد صبح زود نسیم برای آنکه ببالد به خود که عاشق توست به دست موج دلش را سپرده بود نسیم تو را حماسه ی جاویدِ تا ابد جاری تو را تبسُّمِ عصمت فقط سرود نسیم ض...

ادامه شعر
حسن  مصطفایی دهنوی

« آفت خرمن » این آفت خرمن ، زِ چه از بهر من آمد با نیروی محکم بُد و نیرو شکن آمد یارب سبب دشمنی ، دشمنم از چیست باشد چه سبب دشمن ، دشمن به من آمد در حی...

ادامه شعر
حسن  مصطفایی دهنوی

« فکر روشن » مرا یاران چه فکری در سـر آمد چه فکر روشنـم ، اندر بـر آمد ورود خارجی هـا را به ایران چو من دیدم، زِ چشمم خون در آمد که هر ب...

ادامه شعر
حسن  مصطفایی دهنوی

« فیض یزدان » دیشب ز فیض یزدان ، بهـرم بشارت آمد آن پیک با سعادت ، با صد اشارت آمد از یک اشارت آن ، ویرانه خانه ی دل بهتر ز اولش آن ، خ...

ادامه شعر
حسن  مصطفایی دهنوی

« جنجال دین » اگر جنجال دین ، خوابیده می شد به معنا دین حق ، فهمیده می شد اگر جنگ و جدل، در دین بخوابد نکوتر معنیـَش ، سنجیده می شد همان معنای«لااک...

ادامه شعر
دکتر کیوان محب خسروی

آیینه ی چار شانه دارم آتش به سر زبانه دارم در بادیه هر که هست مجنون صد قصه عاشقانه دارم در کشوری از خرابه ـ آباد سرمستی فاتحانه دارم با خط شروع و مرز پایان عمری است کمی میانه دارم هر چند ک...

ادامه شعر
حسن  مصطفایی دهنوی

« آخر کار » خدایا آخر کارم چه می شد گناهم از تو کی بخشیده می شد خطر از هـر طرف آمد به قلبم دلم از ترس تو لرزیده می شد به من گفتن: تو رحمان و رحیمی ...

ادامه شعر
ورود به بخش اعضا