تولد اعضا
همایش
محل تبلیغ آثار فرهنگی شما
مهدی رستگاری

بسمه اللطیف #رباعی -شماره ۱۲ چشم هایت ای آن که لبت به شهد آمیخته ای دل را به سر گیسویت آویخته ای گشتم ز نگاه چشم مست تو خراب در جام دو چشم خویش چه ریخته ای #مهدی_رستگاری هفدهم مرداد سال یکهزار و چ...

ادامه شعر
رامین خزائی

یا رب تو چه دانی که چه شد دوش مرا آن پیک تو حتی نکند نوش مرا یک گندم جنّت بس و آگاه شوم نوشم قدحی تا بکند گوش مرا با احترام تقدیم به نگاه پرمهرتان کهنه سرباز ایرانی رامین خزائی ...

ادامه شعر
امیرصالح زمردی

روزی که فریبِ خنده هایت را خورد رُسوا شد و گریه آبرویش را بُرد یک گوشه نِشَست و زیرِ لب زمزمه کرد : عُمریست که ما را کسی آدم نَشِمُرد !...

ادامه شعر
دکتر سجاد  فرهمند

آمدم برایت شعر بنویسم دست هایم جان نداشت مثل مسلمانی که نماز می خواند ولی ایمان نداشت حالم همچو گنجشکی ست بر فراز شاخه ی سرو لانه اش را دوست داشت اما قدرت طوفان نداشت ...

ادامه شعر
حبیب حسن نژاد

از عقل نه؛ از عشق بگو، از باران هی کوزه به دوش و تشنه و سرگردان! هرگز کسی از سراب سیراب نشد از بسترِ تشنه، کوزه را برگردان!...

ادامه شعر
مهدی رستگاری

بسمه اللطیف رباعی شماره ۰۷ پنجره نگاه در پنجره نگاه تو حیرانم اسفار وجود خود در آن می خوانم این معجزه روح تو را در چشمت می بینم و در حیرت خود می مانم #مهدی_رستگاری سی و یکم تیرماه سال یکهزار و چها...

ادامه شعر
مهدی رستگاری

بسمه اللطیف رباعی شماره ۰۸ پیچک واره در عکس پر از شگفتی آن دلدار کآویخته روبروی من از دیوار گیسوی کمندوار او می پیچد بر شاکله خیال من پیچک وار #مهدی_رستگاری سی و یکم تیرماه سال یکهزار و چهارصد خور...

ادامه شعر
رامین خزائی

ای اهل عبادت که نماز است تو را هم سایه و هم سوز گداز است تو را با وعدهٔ غلمان بدن لوءلوء ناز دیگر ز چه رو فکر ایاز است تو را؟! با احترام تقدیم به نگاه پرمهرتان کهنه سرباز ایرانی رامین خزائی ...

ادامه شعر
ایمل  حکیمی

دیوانه ام ز من کسی کار ندارد افسرده ام ز من کسی یار ندارد ویرانه ام ز کوچه های خاطرات افسانه ام ز من کسی دار ندارد ایمل حکیمی ...

ادامه شعر
امیرصالح زمردی

کاش می شد گِره از بختِ بدم باز کنی و به غیر از خودِ من ، با همه کس ناز کنی کاش پایانِ همین شعر به کامم برسم دلِ ویران شده را یک شبه نوساز کنی !...

ادامه شعر
دکتر سجاد  فرهمند

ما خوب بودیم، خیابان معلم خوبی نبود عشق و احساسمان را بی رحمانه ربود خیابان اسم رفیق نمک نشناس ماست آتش زد بر فرش دوستی تا تار و پود سجاد فرهمند ...

ادامه شعر
abolfazl zaarei

سرد است هوا نگاه تو جان بخش است آن چهره ی همچو ماه تو جان بخش است این شهر تمام مردمش مایوس اند آغوش تو و پناه تو جان بخش است ********** ژرفایِ نگاهت از جنون لبریز است تاثیرِ دو چشمِ تو ، چو تیغِ تیز...

ادامه شعر
رامین خزائی

او گفت که دین است و دنا نیز منم روز از نو و روزی شما نیز منم تا تشت فضاحش که برافتاد بگفت آن زاهد بی شرم و حیا نیز منم با احترام تقدیم به نگاه پرمهرتان کهنه سرباز ایرانی رامین خزائی ...

ادامه شعر
ایمان کاظمی (متخلص به ایمان)

میراث نفیس و نقش عالی هنر است سر پنجه و ذات این اهالی هنر است تا می نگری به نصف زیبای جهان دریاب که گنج این حوالی هنر است...

ادامه شعر
مهدی رستگاری

بسمه اللطیف رباعی شماره ۰۱ کام دل آن روز که غرق چشمه جان بودم مست از نگه حضرت جانان بودم صد بوسه زندگی و یک بوسه مرگ می دادم و گرم درد و درمان بودم #مهدی_رستگاری بیست و هشتم اردیبهشت سال یکهزار و...

ادامه شعر
مهدی رستگاری

#رباعی - شماره ۱۲۵ جریان سخن اینک که سخن به ذهن تو جریان یافت تصویر تخیلی به شعرت جان یافت بگشای تو دفتری جدید و بنویس چون دفتر شعر دیگری پایان یافت #مهدی_رستگاری ششم بهمن سال یکهزار و چهارصد و د...

ادامه شعر
دکتر سجاد  فرهمند

دیدی من و زیر گذر چقدر تاریکیم با خستگی دارای پیوندی نزدیکیم زندگی از ازل وداع کرده با ما تک و تنها به مرگ می اندیشیم دکتر سجاد فرهمند...

ادامه شعر
abolfazl zaarei

بر خلاف ِ رود ِ جاری میزنم پارو به آب تا در این جبر ِ زمان راهی به جایی وا کنم یکّه و تنها در این آوردگاه زندگی می زنم پارو که شاید رود را دریا کنم *********** با شب ِ گیسوی ِ تو یلدا نمی خواه...

ادامه شعر
رامین خزائی

او دیر زمانیست برآشفت به ما من دانم و داند که چه ها گفت به ما تا کِلک خیالش گذری بر او کرد بشکست نمکدان و نمک رُفت به ما با احترام تقدیم به نگاه پرمهرتان کهنه سرباز ایرانی رامین خزائی ...

ادامه شعر
دکتر سجاد  فرهمند

من زاده ی ایل در بهارم من آریو برزن لر تبارم جمع رگه های غیرتم من بر اسب اصالتم سوارم

ادامه شعر
ورود به بخش اعضا