- لیست اشعار
- قالب
- رباعی
تولد اعضا
-
شعر ایران تولدتان را صمیمانه تبریک می گوید
-
milad norouzi
در07 /02/ 1371 -
مهدی ایزدی
در07 /02/ 1357 -
نجمه کی خا (روشا)
در07 /02/ 1399 -
سمیه مردیان
در07 /02/ 1399
بسمه اللطیف #رباعی -شماره ۱۲ چشم هایت ای آن که لبت به شهد آمیخته ای دل را به سر گیسویت آویخته ای گشتم ز نگاه چشم مست تو خراب در جام دو چشم خویش چه ریخته ای #مهدی_رستگاری هفدهم مرداد سال یکهزار و چ...
ادامه شعریا رب تو چه دانی که چه شد دوش مرا آن پیک تو حتی نکند نوش مرا یک گندم جنّت بس و آگاه شوم نوشم قدحی تا بکند گوش مرا با احترام تقدیم به نگاه پرمهرتان کهنه سرباز ایرانی رامین خزائی ...
ادامه شعرروزی که فریبِ خنده هایت را خورد رُسوا شد و گریه آبرویش را بُرد یک گوشه نِشَست و زیرِ لب زمزمه کرد : عُمریست که ما را کسی آدم نَشِمُرد !...
ادامه شعرآمدم برایت شعر بنویسم دست هایم جان نداشت مثل مسلمانی که نماز می خواند ولی ایمان نداشت حالم همچو گنجشکی ست بر فراز شاخه ی سرو لانه اش را دوست داشت اما قدرت طوفان نداشت ...
ادامه شعراز عقل نه؛ از عشق بگو، از باران هی کوزه به دوش و تشنه و سرگردان! هرگز کسی از سراب سیراب نشد از بسترِ تشنه، کوزه را برگردان!...
ادامه شعربسمه اللطیف رباعی شماره ۰۷ پنجره نگاه در پنجره نگاه تو حیرانم اسفار وجود خود در آن می خوانم این معجزه روح تو را در چشمت می بینم و در حیرت خود می مانم #مهدی_رستگاری سی و یکم تیرماه سال یکهزار و چها...
ادامه شعربسمه اللطیف رباعی شماره ۰۸ پیچک واره در عکس پر از شگفتی آن دلدار کآویخته روبروی من از دیوار گیسوی کمندوار او می پیچد بر شاکله خیال من پیچک وار #مهدی_رستگاری سی و یکم تیرماه سال یکهزار و چهارصد خور...
ادامه شعرای اهل عبادت که نماز است تو را هم سایه و هم سوز گداز است تو را با وعدهٔ غلمان بدن لوءلوء ناز دیگر ز چه رو فکر ایاز است تو را؟! با احترام تقدیم به نگاه پرمهرتان کهنه سرباز ایرانی رامین خزائی ...
ادامه شعردیوانه ام ز من کسی کار ندارد افسرده ام ز من کسی یار ندارد ویرانه ام ز کوچه های خاطرات افسانه ام ز من کسی دار ندارد ایمل حکیمی ...
ادامه شعرکاش می شد گِره از بختِ بدم باز کنی و به غیر از خودِ من ، با همه کس ناز کنی کاش پایانِ همین شعر به کامم برسم دلِ ویران شده را یک شبه نوساز کنی !...
ادامه شعرما خوب بودیم، خیابان معلم خوبی نبود عشق و احساسمان را بی رحمانه ربود خیابان اسم رفیق نمک نشناس ماست آتش زد بر فرش دوستی تا تار و پود سجاد فرهمند ...
ادامه شعرسرد است هوا نگاه تو جان بخش است آن چهره ی همچو ماه تو جان بخش است این شهر تمام مردمش مایوس اند آغوش تو و پناه تو جان بخش است ********** ژرفایِ نگاهت از جنون لبریز است تاثیرِ دو چشمِ تو ، چو تیغِ تیز...
ادامه شعراو گفت که دین است و دنا نیز منم روز از نو و روزی شما نیز منم تا تشت فضاحش که برافتاد بگفت آن زاهد بی شرم و حیا نیز منم با احترام تقدیم به نگاه پرمهرتان کهنه سرباز ایرانی رامین خزائی ...
ادامه شعرمیراث نفیس و نقش عالی هنر است سر پنجه و ذات این اهالی هنر است تا می نگری به نصف زیبای جهان دریاب که گنج این حوالی هنر است...
ادامه شعربسمه اللطیف رباعی شماره ۰۱ کام دل آن روز که غرق چشمه جان بودم مست از نگه حضرت جانان بودم صد بوسه زندگی و یک بوسه مرگ می دادم و گرم درد و درمان بودم #مهدی_رستگاری بیست و هشتم اردیبهشت سال یکهزار و...
ادامه شعر#رباعی - شماره ۱۲۵ جریان سخن اینک که سخن به ذهن تو جریان یافت تصویر تخیلی به شعرت جان یافت بگشای تو دفتری جدید و بنویس چون دفتر شعر دیگری پایان یافت #مهدی_رستگاری ششم بهمن سال یکهزار و چهارصد و د...
ادامه شعردیدی من و زیر گذر چقدر تاریکیم با خستگی دارای پیوندی نزدیکیم زندگی از ازل وداع کرده با ما تک و تنها به مرگ می اندیشیم دکتر سجاد فرهمند...
ادامه شعربر خلاف ِ رود ِ جاری میزنم پارو به آب تا در این جبر ِ زمان راهی به جایی وا کنم یکّه و تنها در این آوردگاه زندگی می زنم پارو که شاید رود را دریا کنم *********** با شب ِ گیسوی ِ تو یلدا نمی خواه...
ادامه شعراو دیر زمانیست برآشفت به ما من دانم و داند که چه ها گفت به ما تا کِلک خیالش گذری بر او کرد بشکست نمکدان و نمک رُفت به ما با احترام تقدیم به نگاه پرمهرتان کهنه سرباز ایرانی رامین خزائی ...
ادامه شعرمن زاده ی ایل در بهارم من آریو برزن لر تبارم جمع رگه های غیرتم من بر اسب اصالتم سوارم
ادامه شعر