تولد اعضا
همایش
محل تبلیغ آثار فرهنگی شما
سامان نظری

آن خدا بازیگری هشیار بود برتر ز هر خلقی بدان دانا بود چون بساختش سینمایی چون جهان آسمان و کهکشان و این زمان گر خوشی ها را کسانی امتحان مشکلات را تبصره شد در نهان ما که ناشی ها بدان بازیگری عصر ما...

ادامه شعر
سروش اسکندری

می آیم از راه دوری خسته راهی که مرا کرده آزرده دورتر از مرزهای تَنت رفته ام آرام نمی شود این تَن آزرده ام خسته ام از خود از دوست داشتن خسته ام زندگی خاطره ی بدی انداخت بر پیکره ام این قصه و افسانه ی ...

ادامه شعر
فاضله هاشمی

شاعر نیستم گاهی می‌نویسم به اجبار قلم سر بی طاقتی یک کاغذ اشک هایم شعرند «تقدیم به بانو آذر دخت شرقی » فاضله هاشمی بی فاصله ...

ادامه شعر
جواد  جهانی فرح آبادی

یک سلام خاص (تقدیم به ساحت مقدس حضرت زینب علیها سلام ) *.*.*..*..*..* من تمام هستی ام بانو!به قربان شما گشته ام من سالها مبهوت ایمان شما دیده بودم بارها من دست ودل بازیتان بی تعارف میشوم یکروز مهمان ش...

ادامه شعر
سامان نظری

هرچه از خدا بخواستی آن بدادت هرچه نفع داشت بر تو خوب بود آن بدادت وای به روزی که بشی محتاج این خلق خوبی را ز خود،هرچه بدی بود آن بدادت...

ادامه شعر
ابوالقاسم کریمی

_ چشمان تو چشمه‌ای از عشق من در آن غرق _ هنگامی که لبخندت را می بینم دنیا ، زیباتر می‌شود _ خنده‌ات مثل آهنگ شاد لبخند بر لبم می‌آورد _ دستت در دست من گرمایی می بخشد که هرگز سرد ن...

ادامه شعر
Sara Arandan

پیرمرد گاوها را به چرا می برد اما آن چرا سوال نبود و هیچ جوابی برای چرایش نبود این رفت و برگشت هر روز تکرار میشد پیرمرد گاوها را به چرا می برد اما آن چرا سوال نبود و هیچ جوابی برای چرایش نبود تنها ای...

ادامه شعر
سامان نظری

شیطان و جوانی هم کلامند که هرکس را توانی در چه دارند گذشت و بعد چند هفت روزی از کار به هم رو کرده گفتند گو تو از بار جوان را من به کرده چون بنازم چه کینه در به سینه ها بساختم چنانی گر به اغفالم که...

ادامه شعر
سامان نظری

چه امسال ها گذشت و دل نیامد این دلبر و این نور بدان رخش نیامد چه ایامی به فکرش شب که صبح شد این جسم در عذاب ها جان به لب شد ما که طعم جهنم را بدین دنیا چشیدیم هر درد و فلاکت که ز این دنیا کشیدیم ا...

ادامه شعر
سامان نظری

گر دهانی باز شود گوید سخن زآن کسانی خون خورندُ جان دهن گر تو یک حرف که هزاران گنه هست وای کسانی ‌که تو را اطاعت است وای که روی زین پس این گیتی یه روزی ای پست سیرت ظالم که زآن آتش بسوزی ز این دنیا ک...

ادامه شعر
ابوالقاسم کریمی

1 روی پل قدمی تنها مانده گل سرخ 2 تو را دیدم و آغاز شدم تو را فهمیدم و مجذوب شدم تو را لمس کردم و تشنه شدم تو را بو کردم و بهار شدم تو را بردم و شاد شدم تو را بوسیدم و انسان شدم 3 تو را چگ...

ادامه شعر
سیدیحیی حسینی

((میثاق)) کجارفت آن همه ازمردی و مردانگی. دَم برآوردی.!؟ کجاشد ادعاها. بزعم خویش ...

ادامه شعر
سروش اسکندری

نامَ ت در دفتر تاریخ ثبت خواهد شد تا آیندگان نامَ ت را بر زبان بیاورند « تو محکومی به تکرار تاریخ »

ادامه شعر
حفیظ (بستا) پور حفیظ

آورده‌اند پرنده! آن پرنده که خود خدایی مجلل بود که مرا در خود می‌کشید و می‌برد منی که حفیظ الف سه نقطه پورحفیظ بوده و تا بناگوشم هستم خاکستر سیگارم را در چشم‌هایم می‌تکانم و دیگر وصیتی ندارم تنها می‌م...

ادامه شعر
حشمت‌الله  محمدی

می سوزم و می سازم با بخت بد اقبالم دردا که نشانی کس، نگرفت ز احوالم هرکس به مرادِ خود نائل شد و امّا من وامانده و سرگردان، در حسرتِ آمالم این چرخ جفا پیشه در طالعِ من ننوشت جز رنج و غم و محنت، در ن...

ادامه شعر
سامان نظری

ای جان و دل بس ای حسد بس صبر کن در دلت بر دیگری این فکر خوب را سر کن چه عاید بر تو باشد دانی حالش خوب نیست کاش بدانی حال او بد حال خود هم خوب نیست...

ادامه شعر
فاضله هاشمی

داری میبینی این روزا معنی انسانیت فرق داره فلسطین غزه یالبنان ایران نیست اوکراین رنگ شرق داره چراغا رو به سمت خونه ها رها کردن خداروشکر خونه هامون سیم برق داره باید خسته بشن سنگا تا طوفان الأقصی شه ک...

ادامه شعر
آرزو بیرانوند

چه روزگار غریبی کنار او سپری شد تمام ثانیه‌هامان به های و هو سپری شد شبیه مادری امیدوار بودم و عمرم به پای کودک دل، این بهانه‌جو سپری شد   دوباره با من از امروز مهربان شود او کاش چه روزها که تلف شد د...

ادامه شعر
ابوالقاسم کریمی

1 در این شب تاریک فقط چراغ خیابان رفیق من است 2 به دریا نگاه کردم امواج آرام بودند مثل قلب من 3 در این پاییز زرد برگ‌ها می‌ریزند من هم ، مثل آن‌ها 4 به درخت نگاه کردم برگ‌هایش رفته‌اند ...

ادامه شعر
Sara Arandan

شب از خوابم بر میخیزد شعله می اندازد به جان دل، می گریم تنهایی را این همه بیگانگی جهان را زار زار ، برای گناهی که نکرده ام پی مقصری، و زمین و زمان گیج در خاورمیانه ی نگاه زیر آسمان سقفی که جز سیاهی...

ادامه شعر
ورود به بخش اعضا