تولد اعضا
همایش
محل تبلیغ آثار فرهنگی شما
کاظم قادری

ای وطن ای مادر مهر آفرین جان ما خاک گوهر خیز بی مانند جاویدان ما اختر تابنده بر پیشانی هفت آسمان خون جوشان درمیان قلب فرزندان ما کشور شهنامه گنج زبان پارسی میهن پاینده ئ منشور دانایان ما سرزمین پ...

ادامه شعر
پژمان خلیلی

باران که آمد تو هم طبق معمول هستی ـ آفتاب هم آمد _طبق معمول با آمدن ات معنی را پُر واضح می توان دریافت _ وقتی سبز می شوی از آفتاب وقتی جذب می شوی بر باران نفس هایت معنای همیشگی جنگل را می طراوت در نف...

ادامه شعر
پرستش مددی

با نگاهت چه حرف ها دارم در دل خود چقدر می بارم از جهانی که رنگ عاطفه نیست در نگاه تو اشک می کارم همه از دست من بریده شدند من خودم مانده ام درون خودم مثل یک لاله کنج احساسم شده ام مدتی ستون خودم هر...

ادامه شعر
کاظم قادری

کرگدن هم عشقبازی می کند باجفت خود پس چرا ما آدمی باجفت خود اینگونه ایم سخت باشد باورش اینکه میان زندگی یک نفر مانند مار و دیگر ی چون پونه ای...

ادامه شعر
پژمان خلیلی

هنوز بذر لاله را به دشتها نداده اند تو نیز قانعی مگر؟که منتها نمانده اند ! عبث شبی کنار روز و روز در عبث که شب نگون نمانده مانده را که, مبتلا نخوانده اند ! هنوز غرق غُرشی , که آفتاب, سایه را به اشتب...

ادامه شعر
محسن جوزچی

من دلم سخت گرفت است که اینسان ابریست آسمان ابر سیاه و چه بسیار ببارید اشکش روی پهنای زمین که جهان بیشترش دریا شد...

ادامه شعر
جواد امیرحسینی

مهر نگاه می کند باد صدا می زند ابر که سر می رسد بزم به پا می کند بزم وصال دو ابر در گذر آسمان نور ز راه می رسد رعد چه ها می کند چلچله ها گوشه ای شاد تماشاگرند دختر زیبای رعد هلهله ها می کند. نم نمکی...

ادامه شعر
پژمان خلیلی

باید نگاه کنی زمین مرتعش ترم من در عذاب انسانیم که مبتلا ز مبتلا ترم

ادامه شعر
پرستش مددی

تنهایی ام محصول اقرار خودم بوده ست در من تویی _ این تو _گرفتار خودم بوده ست پیغمبر احساس من بگذار برخیزم "مریم" ترین احساس سربار خودم بوده ست بیت المقدس می شوم در چنگ تقدیرت اشغال من از ابتدا کار ...

ادامه شعر
محسن جوزچی

من از امروز میترسم و از فردا هراسانم چو دیروزم گذشت اما چه فردایی به رو دارم چه بود این ارمغان از آمدن تا مرگ که عمری داده ام بر باد اما غصه ها دارم چه دیدم جز نگاه خسته و لب بر گزیدنها چه جستم شکوه ه...

ادامه شعر
پرستش مددی

چون موج موهای غزل با شانه درگیرم آئینه ام ، با سرسرای خانه درگیرم من اتفاق ساده ی عشقم که با باران هر روز با یک شیوه ی رندانه درگیرم بابونه ی زردم که کنج باغ می رقصم با هر نسیم ساده با پروانه درگی...

ادامه شعر
محمد مولوی

شاعران در فقر می میرند جز ثنا گویانِ بزرگان هر چند باشند ، آهنین جان ! #محمد_مولوی شعر سه گانی

ادامه شعر
مهستا راد

من مستم و رندانه در خلوت و خاموشی چشمان تو را بوسم معنای فراموشی در دست تو گل دادم در چشم تو روئیدم ای جان به فدای تو چندیست که خاموشی درویش صفت گشتم در حسرت دیدارت برگرد و سلامی کن بر عاشق...

ادامه شعر
پژمان خلیلی

اتمام تو را در این وَزین روز به صور می گفتم شاید که قوائد بِشکآنی وُ به می، دل فِکنی !

ادامه شعر
محبوبه دشتبان

حریف غصه نمیشد دلی که ریخت به پایت کجایی ای همه خوبی که جان کنم به فدایت ! دلم زِ پای درآمد از این صبوری و دوری بیا که منتظرم جاده را به صوت وصدایت اگرچه لیلی ام اما به شور و شیوه ی مجنون زدم به ...

ادامه شعر
کاویان هایل مقدم

درهای جنان باز شد و نور ببارید مژده که بر این غمکده هم شور ببارید نازل شده گنجینه اسرار الهی بر قلب وصی اش، گل دستور ببارید منشور سعادت، سند هادی انسان قرآن منور، شب مقدور ببارید طرح بشریت که در انداخ...

ادامه شعر
محبوبه دشتبان

مستم آری من بدون هیچ جامی وشراب مستی و گل‌بوسه هایت بی حسابند و کتاب نور می‌پاشی به روی هر کس و ناکس چرا؟! لطف کن جز بر سر محبوب خود جایی نتاب درنگاه بی قرارم خوب جا خوش کرده ای ای سراسر مهر ! ، ا...

ادامه شعر
محبوبه دشتبان

"روحِ من در بندِ تو، جسمت شکارِ دیگریست" "نیمی از دارایی‌ام در اختیارِ دیگریست" آرزو کردم که آرامت شوم؛ افسوس که چشمهای تو همیشه بی قرارِ دیگریست هر شبم در حسرتِ چشمان تو سر شد ولی لمسِ گرمای نگاهت...

ادامه شعر
پژمان خلیلی

قانع که شوی به شمس گویم که تورا شب چله ِنشین کَس وُ ناکَس نکند

ادامه شعر
کاظم قادری

ای علی ای سایه ات بر اهل گیتی مستدام آفتاب سیره ات برتارک هستی مدام سینه کوه ستبر ایستا در باد جهل لشگر نفس از خروشت تیغهاشان درنیام ذوالفقار رادمردی با ضعیفان درنبرد قاطع برنده با گردان دشمن پیش...

ادامه شعر
ورود به بخش اعضا