یکی صدایت میزد یکی یکی بند دلم می ریخت صدای سکوت تو را می شنیدم صدای لبخند یک مادر بهاری ... زمان می گذشت و من بچه بودم نمی دانستم سکوت یعنی چه ... ؟! برای شب گریه های من یکی محرم...

در را باز کردم ودرحیاط خانه روبه آسمان تنها از دوری و دل تنگی هایم گفتم نمیدانم چرا گریه کرد.. .....

هزار و یک ترانه دفتر اول: یاد یار نام ترانه: امشب تنها یه – تنهایم ** امشب تنها یه – تنهایم امشب – تنها یه غم هایم امشب بی تو- من تنهایم امشب بی تو- چه تنهایم ** امشب اسیر غم هایم ...

عشق وشکست هردو ( درد) دارد

هزار و یک ترانه دفتر اول: یاد یار نام ترانه: شهر زاد قصه گوی من تقدیم به شهرزاد قصه ها من وبه یا د و الهام از شعر/ قصه/ اثر بانو فریبا مطاعی ** شهر زاد قصه های من شهر زاد قصه گوی من ق...

زیبارخان ای دلبران، من مهوشی گم کرده ام هرکس از او دارد نشان من ره برد برکوی او...

عاشقی دیوانه هستم با مشت هایی پر از گلوله؛ مردم شهراز من به کوهها پناه برده اند! هر چهره ای از مرم شهر که لب های خندانت نشود، تیرباران خواهد شد ...

پیش تو شاعری و شعر و غزل یعنی چه؟ گفتن از قافیـــه و بیت و مَثَل یعنی چه؟ وقتی از بوسه ی شیرین تو سرمست ترم مزه ی واقعــــی شیر و عسل یعنی چه؟ گفتــه ام بهر رسیـــــدن به تو آماده شدم ت...

ناقوس طرب ، به رسم هر بار دهید مِیخواره منم ، پیاله پُربار دهید منظور من است ، چشم افسونگر یار یک لحظه درنگ ، تاب اقرار دهید هر بار سیاوُشانه دل سوخت ولی باید دل خسته را ، که تیمار دهید ...

قسم به آنچه نوشتم برای من مردی تویی که خاطر من را همیشه آزردی به گفته های تو از عشق مطمئن بودم چه ها که بر سر ایمان من تو آوردی و هر زمان به تو شک کرده ام تو با نیرنگ به جان من به خدا بارها ...

به قلبم بگو یاد تو را کم کند رهایت کند، حال مرا درک کند دوباره برگردد زمان به مرداد ماه-ی و آن دیدار یک-هویی را منع کند کنار درختان پیر پارک شهر تو را غرق کند اشک هایم که دوباره برنگ...

باز امشب ، شهرزاد قصه گویم می شوی ؟
مایه ی آرامش بغض گلویم می شوی ؟
با طلوع خنده هایت ، در شب رویایی ام
آذرخش شعله های آرزویم می شوی ؟
ساغری از یک غزل ، دلدادگی آورده ام
لابلا...

هرچه کردم ساز خود را میزنی ای روزگار خسته ام از دست تو از دست تو ای روزگار از چه مویم شد سپید در دامنت ای روزگار خسته ام من خسته از دست تو گشتم روزگار گرچه مجنونم ولی لیلای خود گم کرده ام تا به ک...

چه برسر من آورده ای دیگر از رفتنت نمی ترسم ازاینکه تنهایم واز ترس نبودنت واهمه ای ندارم ونمی میرم چه برسرمن آورده ای که به وقت رفتنت آنچنان باعشق از تو روی برمیگردانم وا...

چهارپاره ای ابر بی تو هم شب من بی ستاره است  وقتی که بغض ساده ی من چارپاره است  روی گسل نشسته دلم باورم کنید  سقف شکسته منتظر یک اشاره است  *** پاییر در سکوت غزل غیر آه نیست  بگذار تا سکوت غریب...

پایان بازی دستهای خالی من بود از ابتدای کار هم تکلیف روشن بود من شرط می بستم که تاوانش بدون حرف خوابیدنم بین خطوط راه آهن بود تو گم شدی در شهر و پیدا کردنت مثل انبار کاه و جستجو دنبال سوزن بود د...

مادر تو عاشقانه ترین ِ روزهای زندگیِ منی! سیدمحمدجوادهاشمی

شنیده ام که به زودی بهار می آید ؟! شکوفه بعد دو صد انتظار می آید بهار بعد دو قرنی سکوت و تنهایی به جشنِ قطعِ درختِ چنار می آید چنارِ خشکِ حیاطی شکوفه بارانم که یادگار زمستان شمار می آید ...

مادر هفت ماه عین ندیدنت دل من ویران است..... بوسه دستان تو مرحم پیشانی من است......

یک دلُ و دلبرُ و یک آهُ و نگاه تمام سهمِ من از آرزوی عشقِ تو بود...