- لیست اشعار
- موضوع
- عاشقانه
تولد اعضا
-
شعر ایران تولدتان را صمیمانه تبریک می گوید
-
مبینا مطلوبی
در21 /02/ 1399 -
ساناز. هموطن
در21 /02/ 1361 -
علی رضایی پور مشیزی
در21 /02/ 1354 -
علیرضا دادگر
در21 /02/ 1377 -
محمود فاضلی نیا
در21 /02/ 1363
سوار اسب خیالی بچرخ مثل فشنگ بخر برای خودت تیر و بنگ ،بنگ و بنگ و دنگ! یک لب خندان آشنا دیدن لبی که رفته به اعماق خاطری دلتنگ ... هزار بوسه به لبهای هم بدهکاریم چقدر حرف نگفته چقدر عکس ...
ادامه شعربیا یک لحظه یک دم سراغِ این دلِ مجنون بگیریم برایِ لحظه ایی ماندن در اینجا به روی پیچکِ تنها بخندیم بیا در زیرِ نورِ یک اقاقی کمی هم صحبتُ همراز باشیم بیا در سایه ی یک بیدِ مجنون کمی شادُ کمی آر...
ادامه شعرتا به یادم غمِ کوچ و سفرت می آید به سراغم هوسِ فتنه گرت می آید عجبا حالت من با شب گیسویِ دراز چه به « تکویر و نُجومُ انکَدَرَتْ » می آید و چه هنگامه ی سختی ست که از شهرِ رقیب هر زمان عطرِ ت...
ادامه شعردرد دلتنگی من را ماه می فهمد فقط ناله های هر شبم را چاه می فهمد فقط در درون سینه ام انباری از آه و غم است حجم این اندوه را آگاه می فهمد فقط در مسیر بادم و طوفان پریشان می کند راز این آشفتگی را کا...
ادامه شعرچهار فصل سال بیاید و بیرون نروم یک آن هوایی شوم و بیرون بروم همان لحظه بیایی ودرخانه نباشم
ادامه شعردر زیر چتر مهر تو زمین هم اسمان دیگریست برای پرواز ...
ادامه شعردوست می دارم باورت را تا طلوعی که تو را دریابم من به اندازه تو دلگیرم تو به اندازه من دلتنگی و چه احساس روانی از من و تو برجا ست که تو را در همه حال دوست دارم... ...
ادامه شعرنیستی ؛ پشت سرت آینه کاری کردیم گوش بر نغمـــــه جانسوز قناری کردیم نیستی ما نفس آینـــــه را حس کردیم بعد تو هرچه غــــــــزل بود اناری کردیم نیستی درد ســــــــــــراغ همه آمد اما ما فقط...
ادامه شعرتوی این شهرهیچ چیزجای خودش نیست نه صندلی من نه بوی عطرتو نه تصویرت روی مهتاب انگار هوای تهران را بخاطر توآلوده کردن.........
ادامه شعرنفسهامو نَشمُر برو خوبِ من ... نذا ( ر ) بیش از این غرقِ دنیا بشم واسه موندَنم پیله دورم نباف ... بذا ( ر ) فارغ از پیله پروانه شم بذا ( ر ) سر رو سینم تا باور کنی ... همه حجمم از بوقِ دستگا ( ه ) پ...
ادامه شعراز رفتنت با من مگو.. هرگز مگو که میروی.. چون از خیالِ رفتنت، درمانده و آواره ام من مانده ام در بی کسی... تو حرفِ رفتن میزنی؟؟؟؟؟؟ اینجا تمامِ روزها کم میرود، کم میشود اما نمیدانم چرا وقتی تو ر...
ادامه شعرلیلایی و دیریست که من بادیه گردم با خیل رقیبان همه جا گرم نبردم گه زائر کوی تو به صد شوق و تمنا گه در هوس جرعه ای از باده ی دردم ازخون دلم راه کشیدم که بیایی عالم همه دانند که در عشق ت...
ادامه شعرکودتا میکرد یک نفر در من که تو را ملکه قلبم کند یک نفر آسان میکرد عشق را که یادت را آرام جانم کند در سراشیبی فراموشی تو را زنده می کرد در من و آرام می بوسیدت در دلم و آرام تو را ب...
ادامه شعرعاشق کسی شدن که معنی اش رانمی فهمد درست مثل توضیح دادن تجمیع بافتهای فرسوده ونوسازی برای پیرمرد های سرکوچه است که توبرای امنیت جانی توضیح میدی و آنها بانیش خنده های بزرگ بودنشان به تو.....
ادامه شعربزم دلتنگی من همیشگی بوده و هست باز هوای دل دیوونه بارونی شده پشت پنجره نشستم آسمون ابری شده منم و عشق و غمت دوباره مهمونی شده... بایه تن پوش پر از عشق بهت سر زدمو مرهمم که نشدی این زخم کار...
ادامه شعرکس نمی داند چرا غم در دلم انباشته یا چرا از دیدنش قلبم ترک برداشته ناجوانمردی که از او دیده ام تنها کسی _ مثل نادرشاهِ افشاری به دوران داشته از مکافات عمل راه نجاتی نیست ، نیست هرکسی برداشته ...
ادامه شعرمادربدون تو مانع رفتنم به زیرخاک نمی دانم چیست که بغض بردهان می آید و بر می گردد
ادامه شعربی تو دراوجِ همه فاصله ها میمیرم مثلِ یک عقربه در کهنه ترین ثانیه ها میمیرم بی تو چون شعله شمعی تا ابد میسوزم مثلِ تصویرِ نگاهِت توی هر آینه ایی میمیرم مثلِ شبنمایِ یک برگ مثلِ مهتابِ شبونه مثل...
ادامه شعرشاید فردا تو را ببینم در میان احساسی که فراموش شده و سالیانی دراز به عکسی زل زده باشم که صاحبش پیر و شکسته شده... دوباره غروب میکنی مرا تا طلوع ما رویایی بیش نباشد و حس تلخ گذر ایام ...
ادامه شعرو من در حصار تنهایی خویش مانده بر دو راهی تردید تنها از تو ، تو را می خواهم تو را که شاید ، گم کردمت ، در انبوه تنهایی هر شبم و من چگونه تو را یابم که خود گمگشته در خویشم...
ادامه شعر