- لیست اشعار
- موضوع
- عاشقانه
تولد اعضا
-
شعر ایران تولدتان را صمیمانه تبریک می گوید
-
سیدعلمدار ابوطالبی نژاد
در19 /02/ 1348 -
مهدی دلخانی
در19 /02/ 1383
بسمه اللطیف دلبستگی گویند ناصحان به من اینجا نه جای تو است آیا چنین شرایط و وضعی سزای تو است؟ در جا زدی به عمر خود و نیست این عجیب زنجیرهای عشق و محبت به پای تو است باید به توبه کوشی و از عشق بگذ...
ادامه شعرگر مرا از خود برنجانی، جزایش با خداست من که نفرینت نکردم، هر چه باشد با خداست مهر خود بر من نشاندی بی وفا، رفتی دگر حُرمت و حق نمک دارم، تقاصش با خداست ...
ادامه شعربه و برای:مریم؛همسرعزیزم از دیروز تاامروز،تافردا تا همیشه...! وقتی که تنها میشوم باگریه یادت می کنم سخت است میدانم ولی،یکروز عادت می کنم درچشم تو یک حادثه،رُخ داد و دل آوار شد از زخمی چشمان تو،هرشب ع...
ادامه شعرپای امواج بلا باز شد آسان به دلم مانده از هجمه ی او خانه ی ویران به دلم در حصار قفس قهر قضا دم نزند بلبل طبع جدا مانده ز یاران به دلم در من انداخته با خشم کسی آتش درد که بنا بود دهد با نفسش جان به ...
ادامه شعرقبلِ او؛ شاید مسلمان بودم و بعدِ او اما فقط، من یک منِ؛ خالی از هر نوع ایمان هستم و آه از جنون.
ادامه شعرحس میکنم تمام جهان پیش مریم است خوابم نمی برد هیجان،پیش مریم است ازخواب تلخِ تیشه وفرهاد می پرم شیرینیِ زمین وزمان،پیش مریم است دستان شاعری به قلم،خیره مانده اند چشمان عاشقی نگران،پیش مریم است تاکفرچش...
ادامه شعرگوهری در سینه دارم با هزاران آرزو حال خوبش را بخواهم از خدا، بی گفتگو گوهر ما عشقِ معشوق است، در سینه نهان ای خداوندا بلا گردان ز یار ما، بی گفتگو ...
ادامه شعرامروز دلم تنگ دلت شد، بیچاره دلم منتظرت شد صد بار دعا خواند و نظر کرد، هی چشم براه قدمت شد رفتی ز برم بی خبر اما، این دل نگران پدرت شد آشفته شدم از غم هجران، دیدم که دلم در بدرت شد ...
ادامه شعربسمه العزیز بی کَسی در اوج گیری هجوم بی امان بی کَسی کس را نمی بینم به یاری در زمان بی کَسی دورم من از کل کسان خویش و در این حال خود ره می سپارم روز وشب با کاروان بی کَسی ره برده تا در عمق مغز استخ...
ادامه شعر" لبخند" نای پا شدن ندارد لبخندی که این روزها کنج لبم خاک می خورد! شاعر: مرضیه رشیدپور"کیمیا"
ادامه شعربگذار خیمه زنم بر روی سینه ات سرم رادرست روی قلبت بگذارم،، عصرها دلتنگی مرا تاحد انفجار میبرد، تُ میدانی دلتنگی چیست؟، گاهی بیا گاهی به کلبه کوچک؟ من سری بزن،، آفتاب بی مهری قلبم را می سوز...
ادامه شعرمیوه ممنوعه نوبت درست لحظه آخربه ما رسید انسان به عاشقانه ترین ماجرا رسید وقتی درست لحظه آخر رسیده بود در عین یک تعجب سنگین خدا رسید عشقی درون سینه عاشق شکفته بود آدم به یک نتیجه بی انتها رسید وق...
ادامه شعراینجا تنگ کوچک است و چشم تو اقیانوس ... کشتی ام در نگاهت غرق خواهد شد...!
ادامه شعر(۱) موهای تو بلندُ شعرهای من کوتاه! چارهای نیست دست من از این دنیا همیشه کوتاه هست...! (۲) دیگر خسته شدهام بیا و بغض مرا تشییع کن در این کوچه بنبست...! (۳) بگذار بخوابم در من یک نفر آبستن هزار کا...
ادامه شعرخسته ام، خسته تر از بغض گلو خفته ی خود خسته ام وای از این اشک روان، دیده ی خود به چه کار است چنین آه به دل، ناله به لب خسته از عشق، امان از دل وامانده ی خود ...
ادامه شعرآتش افتاد به جان وبه جهان از پی تو قدحی غرق شرابم که پرم از می تو به سر زلف تو سوگند که در قبله گهت بهر غم ناله کنم همچو نوای نی تو ساده بودست دلم ،باخت بتو قافیه را می رود سوز زمستان به سراغ دی ...
ادامه شعرآسمان، آبی مشو وقت خزانم آمده دل به یارم دادم و فصل فراقم آمده گیسوانش را بدیدم عِطر خوشبوی تنش تا که بر خود آمدم دیدم زوالم آمده ...
ادامه شعرمریمانه ۱ سَرِ زیباییِ چشمان تو دعواشده است بین ماه ومن ویک عده اساتید هنر ××××××××× ××××××××× مریمانه ۲ باخود به زیر خاک برم آرزوی وصل درزیر خاک،بی تو چه خاکی بسر کنم...
ادامه شعرتو درد سرخ مرا در غروب میفهمی! همیشه حرف دلم را تو خوب میفهمی! چقدر حس عجیبی، چه گریهای، دیدی؟ تویی که حال مرا در غروب میفهمی! غروب، دختر دریا کنار گوشت گفت: «غبار پنجرهها را بروب، میفهمی...
ادامه شعرقدم می زدند در کوچه هایِ دنجِ اشعار، به هنگامه ی همآغوشی انگشت ها؛ "تو را به خاطرِ دوست داشتن، دوست می دارم!"
ادامه شعر