تولد اعضا
همایش
محل تبلیغ آثار فرهنگی شما
هما تیمورنژاد

توی چشات چند تا خمار هی آبسولوت میزنن تو حنجرت فرشته ها دارن فلوت میزنن وقتی پریشون میکنی موهاتُ تو دسای باد تار موهات چه طعنه ها به عنکبوت میزنن وقتی که خواب بودی خدا روی لبات بوسه...

ادامه شعر
جابر ترمک

نَشِکن آینه ی عشق که مجبور شوی پیش این شهر پر از آینه مغرور شوی هنر عاشقی این است که یک شب بروی از نگاه همه حتا خود تو دور شوی باید از ساده ترین راه به من دل بدهی مصلحت نیست که پیش همه منفور ش...

ادامه شعر
مرتضی برخورداری

سر تا به قدم مست و پریشان بنویس محنت زده ای چو پیرکنعان بنویس بیژن شده ام ،زخمی و افسرده مرا درمانده به چاه کین توران بنویس افتاده ام از نفس،مرا قاصدکی سرگشته و بی مقصد وحیران بنویس یا گمش...

ادامه شعر
آوین کلهر

عروس کورد می بینم امشب در نگاهت آسمان را وقتی که می بخشی به چشمانم جهان را دنیا برایم می شود دنیای دیگر در دست هایم می نهی خورشید جان را همچون عقابی اوج می گیریم با هم پرواز کن ح...

ادامه شعر
هما تیمورنژاد

شیر یا خط با بغض میخوابم با خنده پامیشی وصلی به جون من اما جدا میشی شمشیرتُ از رو بستی به روی من من قلبمو باختم توُ جنگ تن به تن قد میکشی در من هر لحظه هرساعت کتمان نکن عشقم عشقت شد...

ادامه شعر
ارمان  تیمور

سه تار می شود از آهن تفتیده صدها خانه ساخت می شود توپ و تفنگ، خمپاره ساخت! می شود با دست نازی مهربان آهن تفتیده گردد صد سه تار می شود تاری به دل گاهی نواخت ...

ادامه شعر
سارا ابراهیمی

تو اگر سنگ بودی تکه یی از اهرام مصر ، یا که نه ، بازمانده یی از سنگ بنای کولوسئوم یا سر ستونی از تخت جمشید در موزه ی لوور یا شاید سنگی از دل کعبه یا نه اصلا نقش رستم یا که ... ...

ادامه شعر
علی اکبر سلطانی

مثل پروانه ترین شمع شب منتظری قرص ماهی و دلت منتخب منتظری گاه و بی گاه به یادم سبدی می چینی بوسه هایی که شده تشنه لب منتظری هی خیالی زدم و نم نم باران که شبی تازه می کرد خیابان و تب منتظری ...

ادامه شعر
مرتضی برخورداری

تیغ را بی نیام خواهم کرد آتشی در خیام خواهم کرد من همان یاغی ام که باعشقت روزگاری قیام خواهم کرد

ادامه شعر
سارا ابراهیمی

سوار اسب خیالی بچرخ مثل فشنگ بخر برای خودت تیر و بنگ ،بنگ و بنگ و دنگ! یک لب خندان آشنا دیدن لبی که رفته به اعماق خاطری دلتنگ ... هزار بوسه به لبهای هم بدهکاریم چقدر حرف نگفته چقدر عکس ...

ادامه شعر
فاطمه  فقیه زاده<فقیرزاده>

بیا یک لحظه یک دم سراغِ این دلِ مجنون بگیریم برایِ لحظه ایی ماندن در اینجا به روی پیچکِ تنها بخندیم بیا در زیرِ نورِ یک اقاقی کمی هم صحبتُ همراز باشیم بیا در سایه ی یک بیدِ مجنون کمی شادُ کمی آر...

ادامه شعر
مرتضی (اشکان)  درویشی

تا به یادم غمِ کوچ و سفرت می آید به سراغم هوسِ فتنه گرت می آید عجبا حالت من با شب گیسویِ دراز چه به « تکویر و نُجومُ انکَدَرَتْ » می آید و چه هنگامه ی سختی ست که از شهرِ رقیب هر زمان عطرِ ت...

ادامه شعر
سجاد صادقی

درد دلتنگی من را ماه می فهمد فقط ناله های هر شبم را چاه می فهمد فقط در درون سینه ام انباری از آه و غم است حجم این اندوه را آگاه می فهمد فقط در مسیر بادم و طوفان پریشان می کند راز این آشفتگی را کا...

ادامه شعر
سیدمحمدجواد هاشمی

چهار فصل سال بیاید و بیرون نروم یک آن هوایی شوم و بیرون بروم همان لحظه بیایی ودرخانه نباشم

ادامه شعر
مهری  کندری

در زیر چتر مهر تو زمین هم اسمان دیگریست برای پرواز ...

ادامه شعر
علی حاتمیان

دوست می دارم باورت را تا طلوعی که تو را دریابم من به اندازه تو دلگیرم تو به اندازه من دلتنگی و چه احساس روانی از من و تو برجا ست که تو را در همه حال دوست دارم... ...

ادامه شعر
جابر ترمک

نیستی ؛ پشت سرت آینه کاری کردیم گوش بر نغمـــــه جانسوز قناری کردیم نیستی ما نفس آینـــــه را حس کردیم بعد تو هرچه غــــــــزل بود اناری کردیم نیستی درد ســــــــــــراغ همه آمد اما ما فقط...

ادامه شعر
سیدمحمدجواد هاشمی

توی این شهرهیچ چیزجای خودش نیست نه صندلی من نه بوی عطرتو نه تصویرت روی مهتاب انگار هوای تهران را بخاطر توآلوده کردن.........

ادامه شعر
مهدی تاجیک

نفسهامو نَشمُر برو خوبِ من ... نذا ( ر ) بیش از این غرقِ دنیا بشم واسه موندَنم پیله دورم نباف ... بذا ( ر ) فارغ از پیله پروانه شم بذا ( ر ) سر رو سینم تا باور کنی ... همه حجمم از بوقِ دستگا ( ه ) پ...

ادامه شعر
فاطمه  فقیه زاده<فقیرزاده>

از رفتنت با من مگو.. هرگز مگو که میروی.. چون از خیالِ رفتنت، درمانده و آواره ام من مانده ام در بی کسی... تو حرفِ رفتن میزنی؟؟؟؟؟؟ اینجا تمامِ روزها کم میرود، کم میشود اما نمیدانم چرا وقتی تو ر...

ادامه شعر
ورود به بخش اعضا