تولد اعضا
همایش
محل تبلیغ آثار فرهنگی شما
سلیمان پناهی

بی تو نفس نیایدم جان بده جانم بستان بیشتر از جان بود ار پیش من آنم بستان گام خود آهسته بنه چشم من است فرش تو دیده عزیز است مرا لیک تو یارم بستان جان منی فدا شود خرده مگیرند ولی عیش به کف گیر و رس...

ادامه شعر
سیدمحمدجواد هاشمی

حسن درخت این است که ریشه اش زمینی است ولی................ آسمانی ثمره می دهد وبه امداد زمین می آید این است رسم آدمی ولی ................ نمی داند ریشه اش قطع شود ثمره اش ...

ادامه شعر
لیلی  اله یاری

مرا جز عاشقی دیگر هنر نیست که این دلدادگی دور از خطر نیست طریقِ عشق می جویم ، خدا را مکُن منعَم کزین خوشتر سفر نیست خبر خوش دارم از میخانه صد شکر که شیخ و محتسب آن را خبر نیست مکُن آشفته ...

ادامه شعر
فرهنگ باریکانی

<رونق عهد شباب است دگر بستان را > مــات و مبهـوت کنـد قدرت او انسان را زین همه نقش و نگاری که بِزَد بر بستان هم بر اندیشه ی کج خط زده هم عصیان را به گلستـــان اگر اندیشــه...

ادامه شعر
حسن کریمی

« سیب یا گندم»
شب میانِ مردمِ چشمِ تو‌ ، چون گم میشود
از لبت صبح شفق، آئینه دارِ یک تبسم میشود
سُکر می بارد ز لبهایت ، نیازم را بده
باده ای امشب نصیبم ، از ل...

ادامه شعر
مهرداد نصرتی(مهرشاعر)

(1) زمین آه کشید آنگاه که غبارآلود آسمان جیغ می کشیدند ارابه های دیوانه تا بازگردانند مرا از سرزمین افسانه ها *** محو نگاه تو اما گم کرده بودم دست و پایم را انگار گاهیکه رقصان سوت می زدی...

ادامه شعر
نسرین سادات(نغمه) غضنفری

الف - آفرینش زحسن عرشیان را عسکری او شد الگوی عالم فرشیان را عسکری ب - بهترین خلق خدا در بهشت برین او بر ترین گنجینه الاسرار گلستان را عسکری پ-پروانه چو از تجلی عشق دم زند پرده را گر ب...

ادامه شعر
نیلوفر مسیح

« راهدار» پنجره کودک[دفتر نقاشی] □ شمع از نیمه گذشته آخرین نفسش را کشید و خود را مرد اما مرد هنوز خودش را می نوشت سخت _باز هم یک...

ادامه شعر
امیرعلی مطلوبی(سخن سنج تبریزی)

میخواهم کمی ببارم در ظرافت شانه های زنبق تا برگها به تبعید نرسند به زخم زمستان هم کمی عشق لازم است واژه هایم می لرزند سردم شد به نگاهی گرمم کن و دلم را در ماه موهایت پنهان کن تا اردیبهشتم را...

ادامه شعر
حسن کریمی

«چند دو بیتی» غنچه را بررویِ لبهای ، تو پر پر کرده اند . از زکاتش بوسه ای ، ما را مُقدَر کرده اند . تا که باشد نامه اعمال من ، در دست چپ . منظرچشم تورا،غوغای محشر کرده اند . ...

ادامه شعر
طاها  رئیسی

کهیعص آن امام آخرم اینگونه گفت --- از زبان خویش بهر ما بگفت کاف و ها و یا و عین و صاد را دانی که چیست --- این همان رمز امید و زندگیست این همان رمز است که قران کریم --- چون به مریم میرس...

ادامه شعر
حسن کریمی

«الی کوچک من»
شب عمرم به یُمنِ مقدمت ،عزم سحر دارد .
عزیزم با تو بزمِ شعر من ،شوری دگر دارد
میان لحظه هائی خوش ، ز ایام شبابِ ما
الی کوچکِ من ، نخل گیسویی بسر دارد
بگردم گر...

ادامه شعر
طاها  رئیسی

خدایا خسته ام از خستگی ها خدایا خسته ام از سر خوشی ها خدایا میشود اقا بیاید خدایا میشود مولا بیاید خدایا تا به کی شب زنده داری خدایا تا به کی ندبه و زاری خدایا میشود ادم شوم من خدایا میش...

ادامه شعر
فرهنگ باریکانی

تو نه مثل آفتابی که چنــان فرود دارد
نه هلال ماه مانی که سر سجود دارد

اَزل و اَبد وجودت همه مستدام باشد
نه فَراز و نه فرودی کرمت وجود دارد

ز تلالو وجــودت همــــگان برن...

ادامه شعر
طاها  رئیسی

آنکه ایمان در دلت رسوا نهاد لاجرم آزمون بر سر راهت نهاد تو نترس از جبر و هم روزگار تو نترس از زخم و رسم روزگار چون توکل کرده ای پاپس مکش چون خدا با توست پس غم مکش...

ادامه شعر
حسن کریمی

«گِل و گُل» ِگِل به شوقِ نیستی، گُل میشود . غوره ازبیخودشدن مُل میشود . آنکه از سُکرِ رخِ گُل مست شد . در مقامِ عشق، بلبل میشود . نیستی ، در قالب هستی زدند . ...

ادامه شعر
عباس  یزدی(طوفان)

ناخوشم با چهره خندان و شاد چهره خندان چو من هرگز مباد کوله بار سختی ام عمری به دوش در دلم ریشه نکرد اما فساد بد نکردم چون در این دنیای دون سرخوشم دنیا ز من خوش کرده ی...

ادامه شعر
فرهنگ باریکانی

سـاقی بیــــار بـاده و پر کن تو جــــام مـا بر گو خبر ز صبح و سحـر کن تو شام مـا ای با خبــــر ز یــار و دیــارم نشانه ای آور ز کـــوی او کــه دهــد التیام مـــا ای پیک راستان تو...

ادامه شعر
علیرضا نصیرزاده

در میان عقل و دل وا مانده ام تشنه در آغوش دریا مانده ام در گلستان چون هزاری خسته دل از گل نسرین و حمرا مانده ام کوه قافی ریشه در دشت جنون بی نصیب مرغ عنقا مانده ام صد دریغ و درد و افسوس و فغان ...

ادامه شعر
علیرضا نصیرزاده

ترجیع بندی تقدیم به قلب نازنین صاحب الزمان (عج) ای خسرو خوبان که تمنای تو داریم نومید ز غیریم و تولای تو دایم با عقل فرومایه معمای تو داریم آلوده رنگیم و مصفای تو داریم یاری بده مارا که تو یارا...

ادامه شعر
ورود به بخش اعضا