تبسمی خسته ام
روی لبهای ترک برداشته
ازهرزه گی چشمانی
که میدوانند مرا !
تا اعماق پلیدیهای هوس انگیز
که آغوش گشوده
قورتم دهند...!
ومنی که غرق شدم
درنگاههای تشنه
برای لمس حجاب ذهنم
دیگردراین کو...

گم شدم درخودچرااینگونه من تنها شدم
موج ناهموار وُ طوفانی دریاهاشدم
من به دنبال چه میباشم بغیرازعاشقی
رفته ام ازخاطراتت ، مثل یک رویا شدم
درسکوتی خسته افتادم کنارسایه ام
آنچنان خاروخس خشکیده ی صحر...

باختم آخر دلم
پاره شد تنبور حالِ زار من
وقت دل کندن رسید با بغض خفته درگلو
با سکوتم میروم!
تا بماند رازپنهانم همیشه درخفاء
میروم اما نمیدانم چرا !؟
مقصدکجاست !؟
پشت قاب خسته ی دیوار دل
هیچ آغو...

باردیگر عشق خودرادردلم جاکردو رفت
درمیان خلق عالم خوارورسواکردورفت
آنچنان غرقم دراین گرداب بی معنای عشق
آتشی براین دلِ رنجیده برپا کردو رفت
یک غزل خواندم بداند شورواحساس مرا
شدعذاب جان من ، بلوا ...

میروم شهردگر ، گرچه دلم گیرِ توبود
گفتی این غصه وغم ، آفت وتقدیرتوبود
آتش افتاده بجانم که بسوزم شب وروز
شعله ورگشتن این عاشقی تقصیرتوبود
من واین حال پریشان به کجا روبکنم
توکه دانی دل من درغُل وُ ...