خواستم تا که دل از بند تو آزاد کنم
شوم از دست تو راحت و دلی شاد کنم،،،،
  بنشستی بر اغیار  و  زدی طعنه به من،،
بشکند  پیر  فلک  دست نمک خورده ی من،،،،
نشدی سایه ای  برسر نشدی محرم راز،،
...

میترسم از نبودنت.....

و از بودنت بیشتر

بودنت حس آرامش من است

و نبودنت لحظه های سخت فراق

نداشتنت ویرانم میکند.

و داشتنت، ازمن فردی حسود ساخته است

وقتی نیستی، دنیا برایم

تاریک و اندوهگین است،

و ...

✍????قلبت را بزرگ کن چرا با اندک بی مهری زود قهر میکنی
بخدا هستم بیادت باورکن ولی درحصار دیوارهای بلند قرار گرفته ام،
بالی برای پرواز لازم است، دلتنگ وغریب با خیال شیرینت،، ...

.
قلب جانم
امروز حالت چگونه است ؟
خوبی،؟ عزیز دلم، چقدر پیر شده ای عزیز دلم
چقدر مثل پاییز زرد شده ای، رنگت پریده هم نفسم،
چقدر ضربانت نامنظم می زند دوست داری
از کدام خاطره برایت بگویم، حافظ باز کن...

خداوندا تو از درد
دل زارم خبر داری
منم ، دلتنگ و افسرده،
منم با یک کتاب بی غزل
، یک شعر بی واژه
منم ،، بی تو غریبی کنج
غربت با دلی مـُرده
منم ، یک دل که از سنگ است...... منم ، یک ترنم خام...