1
ای که در بُردن دل حضرتِ استاد، تویی
گر نشد با لب پُرخنده... به بیداد، تویی
تیر عشقی زده بر سینه ی مُرداد، تویی
غمِ دل دارم و دانم که غم آباد ، تویی
مَبَر از یاد مــرا ای که مــرا یاد ، تویی
...
تقدیم به دختر عزیزم
آتنا کوچکی
دلم برای تو تنگ است ... پس کجایی تو
شبیهِ جبهه ی جنگ است، پس کجایی تو
کُمیتِ[1] شعر و ادب بی تو آتنا جانم
بیا ببین که چه لنگ است، پس کجایی تو
برای آم...
آخر چه خوب حوصله را سَر کشیده ای[1]
بر ذهـنِ من، دو بالِ کبـــوتر کشیده ای
بر های های گـریه ی گل های اطلسی
پای زُمختِ مسخره، محشَر کشیده ای
اصلن تمـام کار تـو یک چیزِ دیگری ست
...
بیــا با خنـده ای بُگشـا دهـان را
که از غـم وارهـانی این جهان را
مگیـران روی خــود را در نقـابی
که می گیرد تبِ پیری... جوان را
نگاهت تا که نوشیدم...، به ناگاه
دَمـــادَم بشــنوم ا...
ما صلح را به جهان هدیه می دهیم
We will dedicate peace to the world
دنیا بَری ز جنگ وستم
آرزوی ماست...
Our wish, is a world without war and misery
اینجا سرای عزَّت و صلح و برابری ست
Here
is ...
تبلیغات
