3 Stars

تنهایم

ارسال شده در تاریخ : 03 اردیبهشت 1398 | شماره ثبت : H947754

تنهایم
چه بخواهم چه نخواهم تنهایم
چه بمانم چه روم تنهایم
سفر کوی تو کردن به دلم بود هدف
چه رسم یا نرسم بی هدف و تنهایم
به امید که رفیقان برساند پیام تا که در یک شب تاریک، آسمان بی ستاره، به فریاد دل من برسی
چه رسی یا نرسی تنهایم
چی کنم یاد ترا از دل خود دور کنم ، چه کنم چشم بیبندم و نه گپ گوش کنم ، آتشی در نهان دارم و خاموش کنم ،همه دردهای خودرا و خود را فراموش کنم
چه کشم درد ترا یا نکشم، به هوای دیدنت تنهایم
رو سر بنه به بالین تنها مرا رها کن
ترک من خراب شب گرد مبتلاکن
دل من جز حریفان خرابات ز بیگانه شکایت مکن ، همچو مولا بجز ازنی، زهر ملول ودیوانه حکایت مکن
نی اگر ناله نای دارد چه ، حدیث از پیر مغان دارد چه، حدیث پیر مغان جز این نیست به زمین دیگران خانه مکن
سخن پیرمغان تا به چه حد فهمیدی ، شایدا هم به این شعر وسخن خندیدی
به خدا سوگند مولوی تنها بود، زفراق یاری وهمه درد که داشت ، همه شب تا به سحر گرد شهر، از پی یار نخفت، شب گرد بود
پیرما شب گرد بود پیرما سر درد بود، پیر ما صاحب خانه و کاشانه نبود، پیرما یارنداشت، بجز از خلوت شب کار نداشت، بجز از شهد وشکر خوار نداشت
همچو آن پیر مغان تنهایم!!

شاعر از شما تقاضای نقد دارد

تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 5 از 5
ارسال ایمیل
کاربرانی که این شعر را خواندند
این شعر را 119 نفر 181 بار خواندند
محمدرسول حسنیار (04 /02/ 1398)   | Ebrahim Hadavand (05 /02/ 1398)   | سعید فلاحی (05 /02/ 1398)   | ویکتوریا اسفندیاری (08 /02/ 1398)   | خسرو فیضی (15 /01/ 1399)   | محمد مولوی (01 /01/ 1400)   |

رای برای این شعر
محمدرسول حسنیار (04 /02/ 1398)  سعید فلاحی (05 /02/ 1398)  خسرو فیضی (15 /01/ 1399)  محمد مولوی (01 /01/ 1400)  
تعداد آرا :4


نظر 4

تنها اعضا میتوانند نظر بدهند.

سریال خاتون قسمت6
سریال خاتون قسمت 6
تبلیغات فرهنگی
تو را به هیچ زبانی
بازدید ویژه
ورود به بخش اعضا

تولد اعضا