گفته بودم
به افق محو نشو
سر به زانوی سکوت
چشم به این حال خراب،
خسته نکن
به من نگاه کن
آسمان را و افق را به خودت
بیش از این، وابسته نکن
به من نگاه کن
به باور نشسته در دل این روز ها
تو را به این لحظه های ناب
به من که سال ها است
اینجا به گل نشسته ام
آواره و خراب
لطف کن
از نگاه من نگیر
آن نگاه بی نظیر
به افق محو نشو
روی نقطه ضعف من، دست نزار
به شتاب، به سوی من
به شتاب
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 3
امیر عاجلو 13 آبان 1402 11:44
.مانا باشید و شاعر
سروش اسکندری 13 آبان 1402 16:47
درود بر شما جناب شبانکاره زیبا سرودید
محمد مولوی 23 اسفند 1402 15:11