چه تَشبیهی از این بهتر ، زمین.. سلولِ تَن باشد
وَ جمعِ کهکشانها هم ، که گویا.. یک.. بَدَن باشد
وَ شاید.. این جهان.. کوچکتر از آن باشد و بنگر
به فهمِ ما.. جهان هیچَست و شاید ذهنِ مَن باشد
تو میدانی جهان.. چیزی.. بغیر از هیچ مطلق نیست
وَ این عالم که میبینی.. قَدَن*های سَمَن* باشد
تمامِ زندگی پوچاست و پوچی از عَدَم* باشد
چه تفسیری از این بهتر.. که رویایم عَدَن* باشد
درونِ مَن.. مَنی دیگر ، که در مَن.. میخورد مَن را
مَن از آن مَن.. نمیدانم.. که چون سِرّ ِلَدَن* باشد
اگر آن من ، مسافر شد ، که از این مَن بُرون آید
حقیقت در مَنِ دیگر شد و... آن.. انجُمَن باشد
اگر از بندِ تَن.. رَستیوُ چون مَن در مَنِ دیگر
سفر کردی و فهمیدی ، حقیقت.. مستِ دَن* باشد
مَن از سِرّی سخن گفتم.. که گُم شُد در مَن و مایی
که در مَن.. قسمتی از تو ، وَ شاید هم که من باشد
بیا جانا.. که میدانَم.. چهها گفتَم در این شعرَم
و میخوانم ز افکاراَت ، که آن هم... فوت و فَن باشد
من آن هیچاَم که در هیچاَم ، به افکارم نمیپیچاَم
که گر پیچاَم به افکارم ، حضورم در کفَن باشد
* قَدَن : بسند رسیدن چیزی
* سَمَن : گلی سه برگ ، خشبو و سپید
* عَدَم : هستِ غیرِ قابلِ توصیف
* عَدَن : بهشت زمینی
* دَن : فریاد ، غوغا به نشاط
* سِرّ ِلَدَن : راز الهی
علیرضا جلیلی راثی #مسافر
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 5 از 5
نظر 5
خسرو فیضی 14 اسفند 1398 11:23
. با درودی صمیمانه
. چند روزی بیش نیست که افتخار عضویت در سایت نصیبم شده و درین اندک مدت در حدود
. چهل نظر گوناگون نوشته ام و نشسته ام که ( مژه ای دل که مسیحا نفسی می آید ) که نیامد !!!
. و لاجرم با یک جمع و ضرب به این نتیجه رسیدم در سایتی به گستردگی سایت وزین ،
. مشهور و خوش نام در ادبیات کمتر از 9% ارتباط بر قرار می شود ( در این سرای بی کسی
. کسی بدر نمیزند ) و نگارنده حیران که در این سکوت بیاموزم ( چو از این (سکوت)
. وحشت بسلامتی گذشتی ) که لطافت باران را احساس می کنم !! با سلامی از سر شوق .
. اما . وقتی که نقدی و تشویقی نیست . گفتاری نیست . از که باید آموخت ؟؟ بعضی از
. دوستان هم روزانه شعری می چاپ اند !! که ( آن خشت بود که پُر توان زند ) تعدادی
. از عزیزان هم پنجره نظرات را بسته اند !! چگونه است سروده خود را به اشتراک
. گذاشته اند !!! نیز دوستانی هم بعدها نظرت را تائید می کنند !!!! مگر میز مذاکره
. برجام است ؟؟ یک شعر نقد و تشویقی دارد و بس ( عاقبت منزل ما وادی
. خاموشان است ) سخن از این سکوت ناچار به درازا کشیده شد . .
. سپاس صمیمانه ام را پذیرا باشید .
علیرضا جلیلی راثی 14 اسفند 1398 12:00
درود و عرض ادب دوست و همراه گرامی
وقت بخیر
کاملن با شما بزرگوار موافق هستم ، اگر ارتباطات مستمر و نقدی سازنده در چنین محافلی باشد باعث رشد آدمی و شاعر میشود
هستند بسیار کسانی که تحمل نقد شدن را ندارند ،
به همین منظور این جسارت را ندارند که از خوانندگان محترم تقاضای نقد و نظر کنند و البته نقد با تخریب ، بسیار متفاوت است
خوشحالم که در مورد چند شعر قبل بنده که ثبت شده ، نظر دادید و ازان نظرات.. استفاده کرده و درس گرفتم
البته...
معمولن شعر و مطالب اینچنینی از نهاد و عشق و دل آدمی نشات میگیره و احساس و شخصیت و عواطف آدمی ، قابل نقد نیست
مانا و سرافراز باشید
طلبخیر
خسرو فیضی 14 اسفند 1398 18:20
. با درودی مهربانانه
. و مگر هدف سایت چیست ؟ دوستی و گفتگو و از هم آموختن .
. پاس داری از زبان پارسی و مهربانی انسانی . این که شاعران برای
. یکدیگر بنویسند تا ( فلک را شقف بشکافتد و طرحی نو در اندازند )
. موفق و بهروز باشید
حسن مصطفایی دهنوی 17 اسفند 1398 22:59
درود ها
بسیار زیبا و دلنشین سروده اید
سربلند باشید
علیرضا جلیلی راثی 19 اسفند 1398 12:50
درود و عرض ادب
سپاس از محبت و توجه شما بزرگوار