دیدارمن توکوچه ی خرمای چشمت
اونوقتایی که چشمای توبازه میشه
وقتی میبندی چشمتو ؛پایان ساله
سالی که توچشمت میسازم ؛تازه میشه
من دختربارون شدم شهریورازماه
من روکشید بادست تابستون تقویم
برگشتم اماازخودم چیزی ندیدم
چون کل سالو توبهارم کرد تقسیم
تقویم ؛میگه توشناسنامه بهاره
امامیخوام باتوبهارم تازه باشه
اونجاکه من زل میزنم آروم به چشمات
ساعت بمونه؛سال؛ بی اندازه باشه
بااین که من شهریورتو هستم اما
امسال؛ بایدجشنمو زودتربگیرم
اردی بهشت دنیامیام باتوکه بازم
یک روزقبل ازتوبرای توبمیرم
مبهوت میشه باتو؛این سال تولد
هفتادوشیش باراز روچشمات مینویسه
تاریخ دنیااومدن معنی نداره
وقتی که چشمای من ازعشق توخیسه
هرروزپیدامیشه توی برق چشمات
لحظه به لحظه ؛ردپای زنده بودن
وقتی بدنیااومدم ؛تودیده بودی
چشمای تو ازاولم آینده بودن
دستاتوتاآخرمیگیرم ؛سال میره
چن دیقه ای ازساعتامون دیرکردیم
اینجابهار شعرهای من تورویاست
بامن بمون اردی بهشته ؛گیرکردیم.
(نازگل)
تعداد آرا : 5 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 4
امیر عاجلو 30 فروردین 1399 02:30
درود بر شما بسیار عالی
نزهت عاشری 01 اردیبهشت 1399 01:28
زنده باشیدممنونم
فاطمه گودرزی 30 فروردین 1399 17:47
درود بر شما
نزهت عاشری 01 اردیبهشت 1399 01:26
ممنونم خواهرشاعرم