- شاعران
- سیلویا اسفندیاری
- دفتر شعر تلواسه
- شعر بر لبه ی دنیا | سیلویا اسفندیاری | شعر ایران
آخرین اشعار
دفاتر شعر
آخرین نوشته ها
معرفی کنید
-
لینک به آخرین اشعار :
لینک به دفاتر شعر:
لینک به پروفایل :
بر لبه ی دنیا
بر زاله ی رودی گذرا
زار زار مردمی را
بر زار و زندگی شان
می نگرم...
آنسوتر؛
عفریت مرگ دهان گشوده
هزار هزار
کنیز را
به دخمه های تنگ و تاریک خویش می برد...
انسان؛
با رنج زاده میشود
با بطالت می زید
و در رویای زیستن می میرد
بی آنکه بداند
عمری را
همسفر مرگ بوده است...
اینک ؛
به امید کدامین افق روشن
اینگونه پوچ
بر نعش بی باور خود ایستاده
و رنج خود را ادامه می دهیم؟!
#سیلویا_اسفندیاری
کاربرانی که این شعر را خواندند
مسعود مدهوش (27 /02/ 1399) | سیلویا اسفندیاری (27 /02/ 1399) | محمد رضا درویش زاده (27 /02/ 1399) | محمد مولوی (27 /02/ 1399) | فرهاد نیکبخت (27 /02/ 1399) | معین حجت (27 /02/ 1399) | محمد ترکمان(پژواره) (27 /02/ 1399) | حامی شریبی (27 /02/ 1399) | علی روح افزا (27 /02/ 1399) | ولی اله بایبوردی (27 /02/ 1399) | سیدمحمد طباطبایی (28 /02/ 1399) | علی معصومی (28 /02/ 1399) | ابراهیم حاج محمدی (28 /02/ 1399) | جمشید اسماعیلی (28 /02/ 1399) | کرم عرب عامری (28 /02/ 1399) | مهسا قادری (28 /02/ 1399) | مرتضی دولت ابادی (28 /02/ 1399) | حسن مصطفایی دهنوی (29 /02/ 1399) | مرضیه نورالوندی (29 /02/ 1399) | مینا یارعلی زاده (10 /03/ 1399) |
رای برای این شعر
نظر 31
-
مسعود مدهوش 27 اردیبهشت 1399 15:13
درود بر دوست ادیب و شاعر گرانقدر
زیبا سپیدی خواندم بس دلنشین و گیرا -
محمد رضا درویش زاده 27 اردیبهشت 1399 15:16
درود بر شما بانوی ادیب و بزرگوار
با هر تولدی مرگ هم متولد می شود -
-
فرهاد نیکبخت 27 اردیبهشت 1399 17:08
در این گرداب بودن ها
و خیال از رفتن ها
چه دردها کشیدم
تا که دانستم
درد از هر طرف درد است....
بسیار زیبا به تصویر کشیده آید بانو رنج انسان بودن را
درود بر شما -
-
محمد ترکمان(پژواره) 27 اردیبهشت 1399 20:00
انسان
با رنج زاده می شود و
پیروَ بطالت زندگی
و در
رویای زیستن می میرد
بی آنکه بداند تمام عمر
همسفر مرگ بوده است...
... سلام بانو آفرین با این اثر فلسفی...-
سیلویا اسفندیاری 28 اردیبهشت 1399 17:07
سلام و عرض ادب استاد ترکمان عزیز
حضور پر مهر و دلگرم کننده شما را قدردانم
-
-
-
-
-
سیدمحمد طباطبایی 28 اردیبهشت 1399 01:02
درود بر غزل دخت اسفندیاری نازنین
نازنین دخت شاعر خوش قریحه ام بسیار زیبا و در عین حال عمیق و پر محتوا سرودید ، ولی نازنین شاعر نیک اندیش ما کهنسالان بارقه امیدمان را در شما جوانان جستجو می کنیم ، هرگز مباد که نگرش فلسفیتان به زندگی اینگونه پوچ انگار و ابسوردیسم باشد ، امید دستمایهء تداوم حیات و سرچشمه تکامل و بقا است ،
شادمانی و بهروزیتان را آرزومندم
برقرار باشیدمهربان
-
سیلویا اسفندیاری 28 اردیبهشت 1399 17:13
با سلام و عرض ادب و احترام خدمت استاد بزرگوارم
بنده نگرانی شما را درک میکنم و قلب مهربان و روح بزرگوارتان را می ستایم
استاد خوشبختانه بنده اعتقادی به نهیلیسم ندارم ، اتفاقا ارزش فراوانی برای زندگی قائلم
اما معتقدم تا زمانی که هر فردی ساده ترین اصول زندگی و احترام به انسان را نیاموخته
و مطمئن نیست که می تواند نسلی بهتر و بافرهنگ تر را در زندگی بپروراند
ازتکثیر انسان هایی که معنای زندگی را زیر سوال می برند بپرهیزد
در ضمن استاد عزیز حضورو تذکر پدرانه و بامحبتتان وجودم را کودکانه
سرشار از شوق میکند
در پناه خداوند شاد باشید و سایه مهرتان بر سر دختر کوچکتان مستدام
-
-
علی معصومی 28 اردیبهشت 1399 05:33
درود ها بر شما
بانوی واژگان پر از رمز و راز ها
حانم اسفندیاری ارجمند
◇◇◇◇◇
مرگ
رویای من شبزده است
روزنی تا ابدیت
کوره راهی
و کمی ناپیدا
آشنایان
همه آنسو رفتند
من نیز
صبحگاهی نزدیک
راهی ام
تا خورشید
-
سیلویا اسفندیاری 28 اردیبهشت 1399 17:16
درود و عرض ادب خدمت شما استاد مسلم سخن
سپاسگزارم از حسن نظر و دقتتون
در سایه مهر حضرت دوست سلامت و پاینده باشید
-
-
جمشید اسماعیلی 28 اردیبهشت 1399 13:06
به امید کدامین افق روشن
اینگونه پوچ و پرادعا
بر نعش بی باور خود ایستاده ایم
و رنج خود را ادامه می دهیم؟!
زیبا بود
-
-
بازدید ویژه
تولد اعضا
-
شعر ایران تولدتان را صمیمانه تبریک می گوید
-
mehdi rafiee
در31 /02/ 1362 -
نستـــــرن طالبـــــــــزاده
در31 /02/ 1394 -
Susan Jafarzade
در31 /02/ 1360
نقد 4
ابراهیم حاج محمدی 28 اردیبهشت 1399 09:26
پل والری گفته است : (شعر رقص است و نثر پیاده روی)
چون سرکار عالی مشتاق نقد آثار خود هستید مطالبی را در رابطه با این اثر می نویسم:
اولا :
در متنهای شعری افراط و پا فشاری شدید شاعر در به کارگیری سیستمی آهنگین از زبان که در آن کلمات هم آوا به نوعی همجواری لفظی رسیده باشند، شعر را به سمت کلامی مهمل و مفهوم برافکن هدایت می کند.
اما در بعضی از موارد از جمله اشعار شاعران پیشرو، موسیقی درونی شعر بر نوعی ساختار پنهان hidden structureبنیان نهاده می شود.که در نتیجه آن مخاطب حرفهای برای کشف مدالیل ذهنی به کار رفته در شعر و سیستم موسیقایی زبان وسوسه میشود. کشف نهایی چنین امر مهمی بسیار پیچیده است و موشکافی عمیقی را میطلبد.
موسیقی یکنواخت و ساختار زبانی یکدست لازمه ی اثر سپید موفق است که متاسفانه این اثر به گمان من فقدان آن را رنج می کشد
ثانیا : واژ آرایی باید هدفمند و با واژه هایی متفاوت صورت پذیرد
چون :
سرو چمان من چرا میل چمن نمی کند
یا :
دوای درد دلم در دعای دست درازم
دعای دست درازم عذاب بود آن شب
یا: دستم اندر ساعد ساقی سیمین ساق بود
در شعر سپید زیاد دنبال واژه آرایی نباشید مگر اینکه واژه آرایی ای بکر و بدیع باشد
ثالثا:
کلمات یک شعر ، همین کلمات ساده ی زبان هستند که در اثر نوع گزینش و پسند شاعر و حالت ترکیبی آنها با یکدیگر آنقدر برجستگی و تشخیص پیدا می کنند که خواننده تصور می کند از سطح معمول کلمات زبان بالا ترند .(موسیقی در شعر - کدکنی - صفحه ی 97 )
بنا بر این به لزوم رعایت نهایت ایجاز در سخن در عین توجه به حالت ترکیبی کلمات با یکدیگر که به برجستگی و تشخص سخن بیانجامد بصورت جدی باید توجه داشت.
شاعر قبل از اینکه دیگران از او بپرسند می تواند از خود بپرسد که وقتی می گوید: [[ کمی آن سوتر]] چه ضرورتی اقتضا می کند که از واژه ی [[ کمی]] استفاده کنم ؟ آیا اگر بگویم : [[ آن سوتر]] و از خیر واژه ی[[کمی]] بگذرم آسمان به زمین می آید ؟
همین سوال را می تواند در باره ی [[ کنیز و زرخرید]] و [[ تمام عمرش]] بپرسد و به پاسخ این سوال برسد که اگر می گفتم [[ زرخرید]] و [[ عمرش را]] بی آن که از دو واژه ی [[ کنیز]] و [[ تمام]] استفاده می کردم چه اتفاقی میافتاد ؟
کافی است شاعر محترم معنی [[ زر خرید ]] را در دهخدا ببیند تا به تصمیم درست در این باره برسد.
شاعر می تواند از خود بپرسد که اگر بجای [[ زندگی می کند ]] از [[ می زید]] بهره ببرد با توجه به تقابلی که با [[ می میرد]] در جمله بعدی دارد چه اتفاقی می افتد
و یا اگر به جای [[ در پیروی از ]] از کلمه ی [[ با]] به تنهایی بهره ببرد چه می شود ؟
و یا در بند آخر اگر از خیر [[ پر ادعا]] بگذرد و [[ ایستاده ایم] را با توجه به عطف به جمله بعد [[ ایستاده]] بنویسد آیا آسمان سوراخ خواهد شد؟
رابعا:
پر کردن خلأ تصویرگری وخیال انگیزی که مهمترین رکن در شعر سپید است با هماهنگی آوایی کلمات و زبان مفخم ومحکم و عاری از حشویات که نشانگر تسلط شاعر بر ادبیات باشد از ضروریات کار سپید سرای موفق است .
با آرزوی موفقیتو
سیلویا اسفندیاری 28 اردیبهشت 1399 17:01
با سلام و عرض ادب و احترام خدمت استاد بزرگوارم و ضمن قدردانی از لطف حضور پرمهر و ارزشمند شما از وقتی که برای این شاگرد کوچکتان می گذارید
و اما توضیحاتی در مورد این سروده
۱.کمی آنسوتر
اینجا منظور از «کمی»، کوتاهی عمر بوده است
و اشاره به آیه ی "مرگ از رگ گردن به ما نزدیکتر است " در هشدار به حرص و طمع انسان برای ظواهر زندگی
و جسارتا فکر کردم کلمه« آنسوتر »به تنهایی شاید معنا را به درستی نرساند
۲.کنیز و زرخرید
به منظور «زنان»و «مردان» بنده ی دنیا بوده است
۳.پیروی از بطالت
منظور پیروی از هوی و هوس و پیروی از اصول باطل ، در کل پیروی از شیطان بوده است بدون تعقل و اندیشیدن
۴.تمام عمر
مرگ همراه انسان زاده میشود و در کل زندگی از انسان جدا نیست و او باید لحظه لحظه زندگی اش از مرگ غافل نشود
۵.پرادعا
خداوند تکبر را در انسانی که اولش نطفه و آخرش مردار است مورد نکوهش قرار داده است
در اینجا منظور انسانی است که پوچ و بی کیفیت زندگی کرده ولی پر از ادعا
حال ، استاد آیا با توجه به توضیحات اصلاحات انجام شود یا خیر؟!
و در آخر مراتب ارادتم را خدمت شما استاد فرهیخته اعلام میکنم
ابراهیم حاج محمدی 28 اردیبهشت 1399 17:09
درود مجدّد
دخترم من که معنا و مفهوم واژگانی را که توضیح دادید می فهمم. شما یکبار با اِعمال پیشنهادات من
سروده را بخوانید بعد خودتان قضاوت کنید . هیچ لزومی ندارد که شما هر نقدی را بپذیرید . می توانید بر نظر خودتان باشید.
سیلویا اسفندیاری 28 اردیبهشت 1399 17:47
سلام و عرض ارادت استاد
مسلم است که نظر و عقیده استاد گرانقدری چون شما بر شاگرد تازه کاری چون من ارجحیت دارد
به دیده منت هر نقد و آموزشی را میپذیرم
روی اون قسمتهایی که فرمودید بیشتر کار میکنم و مجدد اصلاح شده را منتشر میکنم
استاد عزیز بنده همیشه بیصبرانه منتظر حضور ارزشمند تان در صفحه کوچکم
وقدردان راهنمایی های ارزنده شما استاد
گرانقدرم خواهم بود
سایه پر مهرتان بر سر شاگردتان مستدام