خاطره

داستانک:
دبستان ابتدایی می رفتم زمستان ها بسیار سخت بود ، برف و یخبندان بود
مستراح ها مثل امروز داخل خانه نبود
حداقل سی متر از اتاقی که مادرم کرسی گذاشته بود دور تر بود و من به
زیر کرسی می شاشیدم !
مادرم بوقت مدرسه بیدارم می کرد بلند شو مدرسه ات دیر شد و من سردرد را
بهانه می کردم تا دیر تر بروم مدرسه تا
جایی که ” شاشیدم خشک شود ”
اکنون به میانسالی رسیدم ، دچار بیماری
پرستات هستم توی رختخواب می شاشم
اما بهانه ی امروز من سردرد نیست که
از جایم بلند نشوم ! امروز بواسطه ی مال
فراوانی که بعد از انقلاب با گران فروشی
و کم فروشی و احتکار مالی اندوختم نمی توانم از جایم بلند شوم .
ترس از دست دادن سرمایه
دردش بیشتر از سردرد دوران کودکیست .

#محمد_مولوی

کاربرانی که این نوشته را خواندند
این نوشته را 63 نفر 128 بار خواندند
محمد مولوی (15 /10/ 1401)   | منوچهر کشاورز (21 /10/ 1401)   | محمد علی رضا پور (28 /10/ 1401)   | یعقوب پایمرد (22 /12/ 1402)   |

تنها اعضا میتوانند نظر بدهند.

سریال خاتون قسمت6
سریال خاتون قسمت 6
تبلیغات فرهنگی
تو را به هیچ زبانی
بازدید ویژه
ورود به بخش اعضا

تولد اعضا