3 Stars

مـناظـره

ارسال شده در تاریخ : 20 امرداد 1400 | شماره ثبت : H9417821

گفتم: که مهمان منی گفتا: که مهمانت شوم
گفتم: پریشان توام گفتا: پریشانت شوم

گفتم: دودستم سردِسرد لمسی به این دستم نکرد
گفتا: دگر آماده ام گرمای دستانت شوم

گفتم: تن و روح مرا آزرده دیگر میله ها
گفتا:دراین زندان بمان هستم نگهبانت شوم

گفتم: چو نازِساوه ای هستم کویر قهوه ای
گفتا: منم ابر سفید هرلحظه بارانت شوم

گفتم: توبالبهای خود مِی ریزی اما مِی چه شد
گفتا: اگرمستت کند مستانه مستانت شوم

گفتم: تودرهرمصرعی ازاین غزلهای منی
گفتا: اگرشاعر تویی من هم غزلخوانت
شوم

گفتم: خلاصه حرف من گشته فدایی جان وتن
گفتا: خلاصه آمدم جانانه قربانت شوم

مناظره
یزدان_ماماهانی

شاعر نمی خواهد که این شعر را نقد کنید.

تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
ارسال ایمیل
کاربرانی که این شعر را خواندند
این شعر را 70 نفر 100 بار خواندند
امیر عاجلو (20 /05/ 1400)   | یزدان ماماهانی (30 /01/ 1401)   |

رای برای این شعر
امیر عاجلو (20 /05/ 1400)  
تعداد آرا :1


نظر 1

تنها اعضا میتوانند نظر بدهند.

سریال خاتون قسمت6
سریال خاتون قسمت 6
تبلیغات فرهنگی
تو را به هیچ زبانی
بازدید ویژه
ورود به بخش اعضا

تولد اعضا