لینک به آخرین اشعار :
لینک به دفاتر شعر:
لینک به پروفایل :
اشتباه
ارسال شده در تاریخ : 29 آبان 1399
| شماره ثبت : H9413685
ما دو آغوش، دو اشتباه
ما دو رویای بدست آمده
در شب دیگری هستیم
ما دو کاغذ، دو جوهر مست
در شهوت نوشتن دیگری هستیم
عاقبت
در فرو ریز برگها
در دو بستر
داستان ما میشود تکرار
شاید
در آغوش باکره ی زنی شاعر
یا خاکستر مردی در سیگار
ما دو آغوش
دو اشتباه....
با درود این شعر چقدر تفسیر داشت در واقع مفهوم عمیقی از پیوندی مشحون پارادوکس این واژه ی ” دیگری “که در مفهوم ایهامی بود بسیار جالب نقش ایفا می کرد در تمامت شعر، و بسیار شعر را در تعمیق مضمون می برد و علاوه این سرود کوتاه پر مغز و معنا از اول ساز دوگانه بقولی کوک می کرد که برغم این ” دو ” آن دو نبود که معنی جمع در آن باشد بلکه در طول افتراقی می رفت در ناگزیر روایتی که هر یک به” دیگری ” در رویا می اندیشید که بس پیچیده بود بهم این افتراق ، ولی در طی مسافت همزیستی در یک فرآیند محتوم زیست می چرخید بحول جبر تا در تای خود می رسید حتی به رویا که واقعییت ، تاریخش منقضی بود و فقط در تخیل دامان این اشتیاق را پر می کرد از تشفی مجاز و در تشنگی کسی خواب دریا می دید و این شعر در موفقیت ارسال پیام به پایان موکد خود می رفت در صنعت و آرایه ای در رد الصدر… که تاکید و تکراری را از صدر به ذیل و ختام می برد در نقش آفرینی واژه ها در نغز و و متن زندگی بود بی هیچ پیوستگی که باید می بود به جبری که باید و پایان مانند آغاز بر همان نسق و نسبت می رسید و این تکرار شروع در پایان هم موکد مضمون بود و هم شعر را در انسجام طول و عرض می برد و شعر سراسر مضمون نو و نغز و لطف و معرفت موضوع بود که به زیور سرایش آذین می بست توامان احساس و پیام و ادبیات هم جالب بود که “ما دو کاغذ و دو جوهر ” که در مجموع باز بار پارادوکس داشت یعنی چهار تشبیه را رقم می زد که بدون وجه شبه در بلاغت می رفت این ادبییت بی هیچ حاشیه و حشو ، این سروده ی موفق نشان شعر در آن ساعت صبح سرایش بر سینه می زد و این مفصل بود شرح مثنوی و حکایت در حکایت که در ضیق وقت همانطور دفتر ش از معرفت باز می ماند… که مثنوی در لفظ ناید و بحرقلزم در ظرف با ارادت
سپاس بیکران از استاد خوبم جناب رشنوی گرامی، بخاطر این نقد کامل و جامع.... ما انسانها سالهاست به اشتباه در تشبیه و استعاره های زندگی برای هم شعر میشویم و رویا.... و خوشبحال آنکه دستی در قلم دارد و اندوه را به وسعت شعر بر کاغذ می نویسد.... با تشکر : ماهور
نقد 2
اکبر رشنو 02 آذر 1399 04:07
با درود
این شعر چقدر تفسیر داشت
در واقع مفهوم عمیقی از پیوندی مشحون پارادوکس
این واژه ی ” دیگری “که در مفهوم ایهامی بود
بسیار جالب نقش ایفا می کرد در تمامت شعر،
و
بسیار شعر را در تعمیق مضمون می برد
و
علاوه این سرود کوتاه پر مغز و معنا از اول ساز دوگانه بقولی کوک می کرد
که برغم این ” دو ” آن دو نبود که معنی جمع در آن باشد بلکه در طول افتراقی می رفت در ناگزیر روایتی که هر یک به” دیگری ” در رویا می اندیشید که بس پیچیده بود بهم این افتراق ،
ولی در طی مسافت همزیستی در یک فرآیند محتوم زیست می چرخید بحول جبر
تا در تای خود می رسید حتی به رویا
که واقعییت ، تاریخش منقضی بود
و فقط در تخیل دامان این اشتیاق را پر می کرد از تشفی مجاز
و در تشنگی کسی خواب دریا می دید
و
این شعر در موفقیت ارسال پیام به پایان موکد خود می رفت
در صنعت و آرایه ای در رد الصدر…
که تاکید و تکراری را از صدر به ذیل و ختام می برد در نقش آفرینی
واژه ها در نغز
و
و متن زندگی بود بی هیچ پیوستگی که باید می بود به جبری که باید
و
پایان مانند آغاز بر همان نسق و نسبت می رسید
و
این تکرار شروع در پایان هم موکد مضمون بود و هم شعر را در انسجام طول و عرض می برد
و
شعر سراسر مضمون نو و نغز و لطف و معرفت موضوع بود که به زیور سرایش آذین می بست توامان احساس و پیام
و
ادبیات هم جالب بود که “ما دو کاغذ و دو جوهر ” که در مجموع باز بار پارادوکس داشت یعنی چهار تشبیه را رقم می زد که بدون وجه شبه در بلاغت می رفت این ادبییت
بی هیچ حاشیه و حشو ، این سروده ی موفق
نشان شعر در آن ساعت صبح سرایش بر سینه می زد
و این مفصل بود شرح مثنوی و حکایت در حکایت که در ضیق وقت
همانطور دفتر ش از معرفت باز می ماند…
که مثنوی در لفظ ناید
و
بحرقلزم در ظرف
با ارادت
مستانه دادگر 02 آذر 1399 20:28
سپاس بیکران از استاد خوبم جناب رشنوی گرامی، بخاطر این نقد کامل و جامع.... ما انسانها سالهاست به اشتباه در تشبیه و استعاره های زندگی برای هم شعر میشویم و رویا.... و خوشبحال آنکه دستی در قلم دارد و اندوه را به وسعت شعر بر کاغذ می نویسد.... با تشکر : ماهور