جای زخمی، بر دلم هر روز غَلَیان می کند
دل طلبکارم شده، هر روز عصیان می کند
گاهگاهی با دلم از عشق صحبت می کنم
حرف عشق تا می شود حالش پریشان می کند
با صبوری با دلم هر روز مدارا می کنم
تا کمی غفلت کنم خود را خروشان می کند
یاد چشمان و نگار یار دارم در سرم
میزنم بر سر که دل خود را پشیمان می کند
ثبت این دل شد داغ عشق، با سوز و گُداز
تا که فریاد می زنم دل، داغش نمایان می کند
همچو مُهری بر دلم ثبت است مِهر یار ولی
یاد او هر دَم دلم را پاک ویران می کند
با دلم گفتم مبارک بادت این عشق، ای عزیز
«هایلی» دیدی که دل هر لحظه کفران می کند
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 2
امیر عاجلو 10 خرداد 1402 11:15
درود بر شما
کیوان هایلی 11 خرداد 1402 06:40
درودتان باد بزرگوار
سپاسگزار مهرتان