به وقت دل سپردن خام بودم
اسیر روی یار، با جام بودم
به دستم جام می داد، از لبانش
چو نوشیدم، خمار و رام بودم
به چشمانش گرفتار آمد این دل
بزد تیرم، چو من در دام بودم
به صد حیله شدم محبوس رویش
به فکر خود بسی خوش کام بودم
به یاد دارم شبی را در کنارش
چنان سرخوش، ز دل آرام بودم
به صوتی دلبرانه جان به ما داد
شدم مدهوش و من بی نام بودم
بزد بر «هایلی» تیر بلا را
در آن موقع بسی گمنام بودم
به وقت رفتنش از پیش رویم
شدم مجنون ولی خوشنام بودم
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 6
امیر عاجلو 11 خرداد 1402 12:27
کیوان هایلی 11 خرداد 1402 14:43
درودتان باد بزرگوار
سپاسگزارم
قاسم لبیکی 11 خرداد 1402 14:16
درود جناب هایلی
کیوان هایلی 11 خرداد 1402 14:43
درودتان باد بزرگوار
سپاسگزار مهرتان
محمد علی رضا پور 12 خرداد 1402 09:47
سلام و درود تان
کیوان هایلی 13 خرداد 1402 16:40
درودها تقدیم شما بزرگوار
سپاسگزار مهرتان