هر بهاران عِطر یارم خود نمایی می کند
ذره ذره در وجودم مهربانی می کند
در میان آن همه نقش و نگار روی او
آن لب لعلش برایم گل فشانی می کند
چشم و ابرویش نهیبی می زند بر قلب من
هر زمان یادش کنم، چشمک پرانی می کند
یاد دستان ظریفش آن زمان در دست من
خاطرات دلنشینی را تداعی می کند
هُرم گرمای تنش آتش به جانم می نشاند
همچنان بر روح من آتش پرانی می کند
حکمتِ بودن کنارش یک نماد از معجزه
یاد او هر لحظه با یادم، تبانی می کند
حال من هر لحظه با یادش دگرگون می شود
«هایلی» با خاطراتش مُشک فشانی می کند
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 4
امیر عاجلو 16 خرداد 1402 12:47
.مانا باشید و شاعر
کیوان هایلی 17 خرداد 1402 13:22
درودها تقدیم شما بزرگوار
سپاسگزار مهرتان
قاسم لبیکی 16 خرداد 1402 14:55
درود بر شما
کیوان هایلی 17 خرداد 1402 13:23
درودتان باد بزرگوار
سپاسگزار مهرتان