توی پیچ و تاب زلفات، خیلی وقته که اسیرم
چش به راهِ اون نگاتو، خنده های بی نظیرم
واسهٔ این که بمونم، تا همیشه مستِ چشمات
هزینش مرگم که باشه با دل و جان می پذیرم
خوش به حال اون دلی که، به دلِ تو بسته باشه
دیوارش به دستِ عشقت، صد دفه شکسته باشه
خوش به حال اون کسی که، در گذرگاه نگارش
هر روز از سپیده تا شب، منتظر نشسته باشه
نکنه فک کرده باشی، عشقتو از یاد بردم
یادتو به دستِ بادِ، یأس و خستگی سپردم
نکنه فک کرده باشی، دلم از عشقت گرفته
تو هوای بی وفایی، از غم جدایی مُردم
خوش به حال من اگه باز، بتونم باهات بشینم
از گلای سرخِ گونَت، گلِ خوش بویی بچینم
گودی جذابِ لپات، ردِّ پای یک فرشته است
خوش به حال من اگه باز، این قدمگاهو ببینم
تعداد آرا : 4 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 1
امیر عاجلو 02 امرداد 1401 23:30
سلام ودرود