غنچه درخواب ناز فرورفته
برگ شبنم به روی گل جسته
گل وغنچه باتبسمی زیبا
چشم به راه صبح صادق فردا
سبزه ها غرق رازونیاز
قاصدک رو به شادی درپرواز
آن طرف تر کنارحصار
تک درختی باشکوفه های انار
همنوا گشته با نسیم و صبا
می نوازد نغمه ی شکفتن را
باغ درآرامش فرو رفته
آسمان چشم خود به روی غم بسته
باغبان اما همیشه بیدار است
او که ترسیم گر آرامش باغ است
حس همدلی دراین باغ جاری ست
لحظه ها لطیف و رویایی ست
باغ خرم می دهد نوید وخبر
که نام باغبان باغ هست مادر
تعداد آرا : 3 | مجموع امتیاز : 3 از 5
نظر 6
امیر عاجلو 23 دی 1401 19:29
مینا میناوند 24 دی 1401 15:31
عرض احترام
ممنون ازحضورشما
سلامت باشید
کاظم قادری 24 دی 1401 13:46
سلام و درود
به یکباره از حالت مثنوی خارج میشه و نیمایی میشه از باغبان ....
اما نتونسته اون حس و حال نیمایی رو القا کنه چون دیر شروع میشه یعنی در ابیات پایانی این اتفاق میفته
آسمان چشم خود را ....حذف را نازیباست
موفق باشید
مینا میناوند 24 دی 1401 15:39
عرض ادب واحترام
ممنون از نظر زیبایتان خوشحال شدم که درموردقالب شعرراهنمایی نمودیدچون معمولا اعضا فقط
می نویسند خوب بودونظر واقعیشون رو نمی نویسند
نوشته های من دلنوشته ومتن ادبی هستند ومتاسفانه درهیچ قالب خاصی تابه حال نتونستم شعری بنویسم رعایت اصول وزن شعر روبلدنیستم
ممنون وتشکرازشما
سلامت وشادکام باشید
محمد مولوی 25 دی 1401 01:10
عالی بود
بنده به نوبه خود سواد نقد کردن ندارم
...
آسمان چشم خود به روی غم بسته
بهتر بود بنویسید
آسمان چشم خود را به روی شب بسته
مینا میناوند 25 دی 1401 07:30
عرض ادب واحترام
ممنون از خوانش شما ونظر خوبتان
آسمان چشم خودبه روی شب بسته هم مصراع خوبیه زنظرمعنایی زیباست
سلامت وشادکام باشید