خسته تر از خسته ام
حال به حالی رسید
بی برو برگشت بود
صبر که به جان رسید
گفت نرو ، بی دلیل
غصه ،از راه رسید
بلبلک دل که مرد
دلبرک از راه رسید
زین سفر بی مسیر
مقصد و مقصود مرد
گمشدگان واله اند
در طلب آن حبیب
ای که کنی عاشقم
گر نگری تو به من
وان که سراسر تویی
آن هدف بی بدیل
مقصد و مقصود تو
کعبه و قاموس تو
هر طرفی دلبرا
معبد و معبود تو
می نهم از تن تو را
پا و سر و گردنم
می دهم از کف دل و
می برم از سر ، سرم
راه نشانی به من
گر بفشانی زهم
آن قدح پر ز می
در طلبت ، قانعم
عمر بسی بیش رفت
وصل وصالت نشد
طالع من روشن و
جام می ت نافع است
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 4
امیر عاجلو 26 اسفند 1401 22:34
درود بر شما
آمنه حسین زاده شهابی 16 فروردین 1402 08:01
سپاس ????
یلدا یوسفی 28 اسفند 1401 11:04
آمنه حسین زاده شهابی 16 فروردین 1402 08:00
????????مرسی عزیزم