از بوسه های گرم تو لب، شعله ور شده
گرمای عشق، در دل من بیشتر شده
عطرِ لبانِ سرخِ تو انگار، نازنین!
یاسی ست که به بارانِ صبح، تر شده
آن قدر سرخوشم که احساس می کنم
از راز بین ما، همه عالم خبر شده
امروز آسمان به زمین آمده، ببین!
دنیا، گمان کنم که زیر و زبر شده
من راز چشم های تو را خوانده ام، عزیز!
درسی که روزهاست، دلِ من ز بَر شده
افسوس می خورم به گذشته، به عمر خود
هر لحظه بی تو، که از این عمر، سر شده
از شرمِ چشم های سیاهت، نگاه کن
این عاشقانه ام، چه پر شور و شر شده
بگذار تا دوباره ببوسم تو را به عشق
یکبار نه، دوباره، دوباره، اگر شده!
#جواد_امیرحسینی(مهراد)
۱۸ خرداد ۱۴۰۲
تعداد آرا : 4 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 2
امیر عاجلو 21 خرداد 1402 11:07
سلام ودرود
امیر عاجلو 21 خرداد 1402 11:07
درود بر شاعر گرامی ,شعر شما را خواندم موفق باشید