دانی از چه موجب در جهان سوم شدیم؟!
بینمان باشد ؛ولی باید که چهارم میشدیم!!
پوسیدگی ها پا به پاست
خود در آسایش و همسایمان پیِ اندک غذاست
ذهنها خاکی بود و اکنون گِلیست
دست و پاهامان غرق در مرداب زندگیست
جاهلیت بر مردم بیداد میکند
آری... ! اینگونه نشنیدیم آن را که فریاد می کند
ریز علی دگر جامهای ندرید
تقصیر از که بود از ما که او بی جامه بود؟!
فرق جان و مال را نشناختهایم
از رضای نفس بر بینوایان تاختهایم
اینگونه سر هیچ زندگی ها باختهایم
جانِ من... آری تویی مخاطب حرف های من!
چارهاش یک چیز است و بس...
چاره اش مردمانی اند از سرزمین پارس
مردمان فر و فرهنگ و به هوش
نی مردانِ آهنین و رزمگین
نی مردی با تعبیر ریش!
بشنو از عاجز سخن این نقل را
ورنه بایست باشی به هوش
زار و بی زار
پی نانی،
در زمانی... ،
چو موش!
#مریم رودینی
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 1
امیر عاجلو 01 امرداد 1400 09:59
.مانا باشید و شاعر