ساقی به جام جور نریزند خون خلق !
عدل آن بُوَد که دست گشایش برآورند
در آفرینشی که نظرگاه لطف اوست
گبر و جهود و مسلم و ترسا برابرند
صد راه پیش پای حریفان طاعت است
بیچاره زاهدان که ز دستار نگذرند
ای تنگنای تجربه دستی به غم برآر
تا عاشقان ز تنگ دلی جامه بر درند
میخانه چیست کعبه اقبال عاشقان
مستان انیس دلبر وهستان مجاورند
شمشیر برکشید وفا خون غم بریخت
سرها به پا فتاد و بتان برهمان سرند
سر بر سریر سلطنت عشق باختند
صاحبدلان که کشته اقبال دلبرند
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 1
امیر عاجلو 10 شهریور 1400 12:57