مرا داستانی و راهی دیگر است در سفر
مرا حال و زاری پریشان و درگیر، پرخطر
رهی را چنان از پلیدی بگردی سراسیمگی
تو با من نبینی ز آرامش و مداوم به شر
به هر چشم و هر گوش نتوان بسته بود
که تاوان سختی تو راست انتظار بیخبر
به اعماق و در ریشه جهل گردی در ستیز.
سپر بر تهاجم شوی که بر خلق نگردد اثر
تو در خانه ی میزبانی و نه در دشت سبز
پذیرایی ات هرچه نامردی و غذایت شرر
به زخمت زنند از در عقده ها مداوم چنان
که فرصت به درمان نگردد تو را مختصر
در این ره به ایمان و عشق است و عقل
تو را نیست دشمنی رو به رو، که حد هنر
سرود شده توسط: ادریس علیزاده
دوم آبان ماه سال یک هزار و چهارصد
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 2
امیر عاجلو 02 آبان 1400 22:36
درود بر شما
ادریس علیزاده 02 آبان 1400 23:32
ارادتمند همیشگی