گر مرا در خاطر خود
آسمان سینه ات
یادآوری در پیشگاه بی قراری
میسپاری در دل گنجینه ات
پس بمان
تا هر زمانی که نفس داری
بدون آنکه ترسی از کسی داری
تو بال و پر نه مثل من قفس داری
تو آزادی و میخندی
نه میترسی نه میمیری
نه با همجنس خود قهری
نه در جنگی، نه صد رنگی
تو همچون باد میرقصی
درون گیسوانت موج میبخشی
چو ابری که نمیبازی و میباری
شبیه اوج یک رخشی
تو چون یک آتشی یکجا نشینی
بسوزانی پلیدی را
و چون آبی که آلوده نمی یابی
هر آن چیزی که دیدی را
نه با ایمان گلآویزی
نه با دین دشمنی داری
نه دین داری، که گویندت به دینداری
نه آئین، کشتنی داری
سروده : ادریس علیزاده
چهارم مهر ۱۴۰۱
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 4
امیر عاجلو 05 مهر 1401 12:41
درود و سلام موفق و مانا باشید
ادریس علیزاده 06 مهر 1401 13:03
درودتان باد
دادا بیلوردی 05 مهر 1401 19:38
ادریس علیزاده 06 مهر 1401 13:04
درودتان