دل آزرده و چشم تر من
گشته بیزار از این دین شما
خشم از رفتن بیهوده عمر
خسته از این همه آیین شما
جهل و خود کامگی دولتتان
وهم بالاتر از احکام شماست
پیک و وحی ازلی جانب دوست
همتراز سخن کام شماست
مهربانی و به گفتار شریف
منع توفیق تبار تن تان
کینه و شرک و سخن چینی خلق
حاصل گرد و غبار تنتان
مکر و حسرت به هم آغوشی زن
آخرین فتنه رنگین شماست
قصدتان ریزش خون بشر ایرانی
کیسه های ابدی جیب شماست
کسب قدرت به هوای ماندن
تلف زندگی پوچ شماست
عشق تحتانی تان زنده به گور
هدف از نیستی کوچ شماست
شعر از : ادریس علی زاده
دی ۱۴۰۱
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 2
امیر عاجلو 29 دی 1401 18:53
!درود
ادریس علیزاده 29 دی 1401 21:58
درود بیکرانتان باد