سالی که نکوست ، از توصیف بهارش پیداست
فالی که نکوست ، از بیان افعالش پیداست
حالی که نکوست ، از توصیف احوالش پیداست
حرفی که نکوست ، از بیان الفاظش پیداست
فردی که نکوست ، از توصیف نگاهش پیداست
ذهنی که نکوست ، از بیان افکارش پیداست
دردی که نکوست ، از توصیف شفایش پیداست
راهی که نکوست ، از بیان اسرارش پیداست
.
.
سالی است نکو ، که در معمایش پیداست ، رازی
عجب سالی …
عجب فالی …
عجب بینش و اقبالی …
.
عجب روزی …
عجب رازی …
عجب سال پر آوازی …
.
.
عمری است ، دراین درگه اسرار
همه دنبال اسرار نوروز و بهاریم
.
صدها هزار نکته و اسرار
از تجربۀ شهر پراز راز بدانیم
افسوس
افسوس که ما هیچ ندانیم
که خود ، مُهرۀ آنیم
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 2
امیر عاجلو 31 اردیبهشت 1402 10:34
!درود
محمدجواد منوچهری 02 خرداد 1402 15:29
سپاسگزارم ????????????