شطرنج
زندگی جز بازی شطرنج چیزی بیش نیست
مات میگردد کسی که در هوای کیش نیست
هر که بامش بیشتر شد برف او افزون شود
هیچکس را مثل شاه اندر دلش تشویش نیست
قلعه شاهان بلرزد از نفیر کیش کیش
مات آخر آنکسی باشد که دور اندیش نیست
آنچنان گشتیم سرگرم جدال خویشتن
هیچکس آگه زحال و روزگار خویش نیست
نیست اندر چشم مال اندوز یک دم خواب خوش
درد بیخوابی ولی در چشم یک درویش نیست
آنچه چشم تنگ دنیا دوستان را پر کند
یا قناعت یا که اندر گور خاکی بیش نیست
ذات دنیا بی وفایی باشد و درماندگی است
من نمی بینم دلی کز جور دنیا ریش نیست
هر کسی را دیده ام دارد دلی پر ماجرا
فرق در معنی میان کافر و هم کیش نیست
خوش بود بر گوش ما از دور آواز دهل
نوش هرکس در حقیقت بی وجود نیش نیست
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 1
امیر عاجلو 18 اسفند 1400 16:17
.مانا باشید و شاعر