ما نیاز داریم نیازمدیم به هم
در نیاز هستند بنی آدم به هم
ما همه یک زاده ایم از یک پدر
پشت هم باید شویم بی دردسر
خِیر و شَر را میشناسند بنده ها
خِیر، خِیرالله و شَر، شرمنده ها
شَر نبود و خِیر حاکم بود جهان
تا که آدم آفرید جانان جان
چو تبارک گفت و اَحسنت بر بشر
شَر پدیدار و رجیمِ شد ، دردسر
پس شروع شَر ز جولانِ تن، است
قبل آدم شَر نبود و شَر مَن است
شَر که شد پیدا قرار داد اختیار
راهِ شَر باشیم بجا یا عشقِ یار
کل خِیرات جهان را داده خِیر
تا بنی آدم شناسند، شَر وخِیر
اولین شَر، دامن آدم گرفت
دومین شَر دامنش عریان گرفت
شد خجالت پیش خِیر اولین
شَر به او غالب شد آمد در زمین
در سماوات خِیر فرمان می دهد
در زمین هم خِیر هم شََر میجهد
در سماوات حکم اجباری به پاست
در زمین این اختیارست پادشاست
ای بنی آدم همه خِیریم ز خِیر
شَر ز ما نیست و دهیدش او به غیر
ما سراغش می رویم با اختیار
خِیر مطلق نسیت با او همجوار
دشمن ماست دوستی با دشمن چرا
با کسی که راند و لعنش کرد خدا
اختیار داریم جوار او شویم
یا برانیم و فرار از او شویم
همجوارش هر که باشد دود شد
در فرارش هر که باشد سود شد
سود و دود گشتن شده در اختیار
دودیان دورند و سُودان نزد یار
هرچه خِیرات دیدی خِیرالله شد
آنچه دود دیدی، به غَیر الله شد
خِیر وغِیر هرگز نباشند حُب خِیر
حُبِ خِیر ، خِیرست نباشد غیر خِیر
قل هو الله احد شد اصلِ خِیر
لم یلد گویی یقین خِیری نه غِیر
خِیرِ خِیرات جمع گشتند ختمِ خِیر
خاتم هم خِیرات به مولا داد نه غِیر
انبیاء و اوصیاء و اولیاء
خِیرِخِیرات اند که باشد او خدا
ختم شد خیرات به خَتم آخرین
تا رسید مولا ، خدا گفت آفرین
شد وَلی الله یعنی نور خدا
گفت یدالله جبرئیل، دست خدا
شد سیف الله علی ،عشق خدا
گشت اسدالله یعنی ، شیر خدا
گر تمام کائنات را جمع کنی
بی علی باشی یقنیا غم کنی
گر تو سائل باشی و مخروبه جا
باعلی باشی رسی نزد خدا
گر تو تاجر باشی و دنیا سرا
بی علی باشی فقیری در جزا
هرجا خیراللهی دیدید باعلی است
لعنت اللهی را دیدید بی علی است
کل خِیراتش خدا دادش علی
شیعه ی مولائی وحافظ غمی
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 2
امیر عاجلو 24 اردیبهشت 1401 10:43
درود بر شما
حافظ کریمی 24 اردیبهشت 1401 13:55
درود و سپاس