3 Stars

هدیه ای از اقیانوس

ارسال شده در تاریخ : 17 خرداد 1401 | شماره ثبت : H9421092

گفت حافظ : تا کنون عاشق شدی استاد من
گفت استادش بلی ای عشق من
گفت حافظ : گر دلی عاشق شود
هر دلیلی اُفتد و دل بشکند
بار دیگر میشود عاشق شود
یا که باید تا ابد فارغ شود
خنده کرد استاد و با لبخندی گفت
بشکند لیوان ننوشی دیگر آب
چون شنید حافظ سوالش این جواب
تازه فهمید طول عمرش بوده خواب

گفت حافظ: زندگی چیست جان من
گفت استادش: یکی ما ، یکی من
آن که شد ما رفت در دامان من
آن که شد من گشت در زندان تن
من فقط یکتاست زبی، ربنا
ما فقط عبدیم بر آن جاننا

گفت حافظ : بهترین سرمایه چیست
گفت استادش: کمی افسانه نیست
گفت حافظ : یعنی کاشت بیهوده شد
گفت استادش: که کاشتی خانه نیست
کاشت داشت دارد تو کاشتی را بکار
مزد طلب ننمایی داشتت داشته یار
تازه فهمیدم که حافظ کاشت داشت
چون طلبکار شد کاشتش داشت نداشت
صدهزاران بلکه بیشتر نعمتی
داده حافظ را خداوند رحمتی
حال حافظ مانده که سرمایه چیست
چون فراموش کرده صاحبخانه کیست
کاشت و داشتِ حافظ و استاد او
اذن مالک بوده ، نه دست ساز هُو

گفت حافظ : ما چه سان دنیا شدیم
آمدیم گریان و رفت گریان شدیم
لخت به دنیا آمدیم بی پوششی
لخت بر تخت میشویم بعد پوششی
گفت استادش: گر اول لخت شدی
اذن مالک بود نه خواست خود شدی
بار دوم لخت رَوی تو روی تخت
چو خودت خواستی گرفتاری تو سخت
پاک به دنیا آمدی گریان شدی
گریه از غم بود نه فطری آن شدی
دنیا ناپاک است و پاک وارد شود
اولش گریان بعد غافل شود
غفلت آید خنده گردد جانشین
کنجی رو ،کنجی نشین ای جانشین
گر کنی تقوا بپوشی رَخت زر
گر گناه اُفتی بیافتی تور شَر
شَر که خود رانده شده درگاه حق
کی کند بر پا تو را ابلیس شفق
گفت حافظ: حقی استادم ،تو حق
دست حافظ را بگیر و بَر شفق
گفت استادش: که استادت علی است
او یدالله است و الله را ولی است
دست خود را گر سپاری دست او
دستگیرت میشود اسادتش هو
حب الله حب احمد با علی است
چون علی احمد وصی ، الله ولی است

گفت حافظ : قدرت لقمه به چیست
گفت استادش: تمام هست و نیست
لقمه طیب باشد انسان طیب است
لقمه ناپاک گردد آدم هیچ نیست

گفت حافظ : با چه کس همره شویم
تنهایی در حد ما نیست جز رحیم
گفت استادش: کسی همراه کن
اولین شرط بنده بود همراه کن
بنده باشد هر کسی بازنده نیست
بندگی عشق است یقین بیچاره نیست
گر کسی آرد فرود درگاه او
میشود شاه عاقبت پیشگاه او
حکم شاهی کَس دهد شاه جهان
سر فرود آرند ملائک نزد آن
جانشینی را یزدان داده ما
جانشین گردی شوی نزد خدا
آن کسی در نزد یزدان جا گرفت
از علی مرتضی امضاء گرفت

گفت حافظ : بهترین اعمال چیست
گفت استادش : هفت تا بیش نیست
اولین و سرترین اعمال ما
بنده گردیم و شویم عبد خدا
دومین شد احترام والدین
امر رب و حکم قرآن است و دین

سومین شد عهد و پیمانها وفا
برترین عهد ، اهل بیت مرتضا
چهارمین باشد امانت را وفا
حق با حق ناحق ازحق کن جدا
پنجمین شد حق ایتام را روا
فقر زدایی کن شد امر خدا
ششمین شد همسر و اولاد تو
صله ارحام مدد همزاد تو
هفتمین شد جان و مال و هر چه هست
در کفت گیری دهی مالک دو دست
شد شهادت یعنی جان دادن به دوست
جان به جان دادن که جان از جان اوست
برترینش شد علی با ابن او
اِبن اِبنش تا رسد مهدی به هو

گفت حافظ : شکر یزدان که کنون
آشنا گشتم دلیل بود دون
دون نبود اعلی و اعلایی نبود
شکر الله که مرا استادی بود
آشنا کرد با بَراهن بود و بود
سجده کرد حافظ خدایش را ستود
حافظ و استاد حافظ را درود
که سروده اذن مالک این سرود
این سرودم را به عشق مرتضا
هدیه کردم مهدی و مهدی وفا

۱۶ خرداد ۱۴۰۱/ طبیب حافظ کریمی [لسان الحال]

شاعر از شما تقاضای نقد دارد

تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
ارسال ایمیل
کاربرانی که این شعر را خواندند
این شعر را 136 نفر 830 بار خواندند
امیر عاجلو (18 /03/ 1401)   | حافظ کریمی (18 /03/ 1401)   |

رای برای این شعر
امیر عاجلو (18 /03/ 1401)  
تعداد آرا :1


نظر 1

سریال خاتون قسمت6
سریال خاتون قسمت 6
تبلیغات فرهنگی
تو را به هیچ زبانی
بازدید ویژه
ورود به بخش اعضا

تولد اعضا