3 Stars

دلنوشته ای بر حزب [ ۱۱۹ ] قرآن، قسم های خدا را جدی بگیرید.

ارسال شده در تاریخ : 17 تیر 1401 | شماره ثبت : H9421422



[دلنوشته بر جزب ۱۱۹ قرآن ایات ۱ سوره اعلی تا ۱۱ سوره ضحی ]


سوره الأعلى

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم

سَبِّحِ اسْمَ رَبِّکَ الْأَعْلَى ﴿۱﴾ الَّذِی خَلَقَ فَسَوَّى ﴿۲﴾وَالَّذِی قَدَّرَ فَهَدَى ﴿۳﴾وَالَّذِی أَخْرَجَ الْمَرْعَى ﴿۴﴾فَجَعَلَهُ غُثَاءً أَحْوَى ﴿۵﴾سَنُقْرِئُکَ فَلَا تَنْسَى ﴿۶﴾إِلَّا مَا شَاءَ اللَّهُ إِنَّهُ یَعْلَمُ الْجَهْرَ وَمَا یَخْفَى ﴿۷﴾وَنُیَسِّرُکَ لِلْیُسْرَى ﴿۸﴾ فَذَکِّرْ إِنْ نَفَعَتِ الذِّکْرَى ﴿۹﴾سَیَذَّکَّرُ مَنْ یَخْشَى ﴿۱۰﴾وَیَتَجَنَّبُهَا الْأَشْقَى ﴿۱۱﴾الَّذِی یَصْلَى النَّارَ الْکُبْرَى ﴿۱۲﴾ثُمَّ لَا یَمُوتُ فِیهَا وَلَا یَحْیَى ﴿۱۳﴾قَدْ أَفْلَحَ مَنْ تَزَکَّى ﴿۱۴﴾وَذَکَرَ اسْمَ رَبِّهِ فَصَلَّى ﴿۱۵﴾بَلْ تُؤْثِرُونَ الْحَیَاةَ الدُّنْیَا ﴿۱۶﴾وَالْآخِرَةُ خَیْرٌ وَأَبْقَى ﴿۱۷﴾إِنَّ هَذَا لَفِی الصُّحُفِ الْأُولَى ﴿۱۸﴾صُحُفِ إِبْرَاهِیمَ وَمُوسَى ﴿۱۹﴾

《سر آغاز خدایی است کریم و رئوف 》

منزه دار نام پروردگار بلند مرتبهِ خود را
عالم ازعدم آفرید و به نظم نهاد اجزا را
حدود دهنده خلقت که رسد به نهایت اوست
رویاننده چراگاه ها از زمین به قدرت اوست
بشکل خزان و سپس خاشاک سیاه یداوست
دلواپس حفظ قرآن مباش به تکرار کنیم یادت
البته به اذن ماست که قرآن ذخیره شود یادت
به هر دو راهی رسی تو به آسانترین کنیم راهت
که انتخاب راه به الهام میکنیم به فطرت پاکت
پس تو به کار تذکر باش ، جایی که شود مفید
که خدا ترسان انقریت متذکر شوند به امید
اعراض کنندگان تذکرت بدبخت ترین افرادند
بدبختهای سوزان در آتشی سخت که در خوابند
آشتی که در آن نه حیات است و نه مرگ
هیزمش را پایان نیست نه درخت است نه برگ
محققا تزکیه کنندگان رستگاران آن روزند
همان یاد اورندگان خدا و نمازگزارن هر روزند
افسوس آدمیان در دنیا غفلت از رستگاری اند
یقین که زندگی آخرت خیر محض به بر قراریند
در کتاب های قدیم نیز ما به این طریق بودیم
صحف ابراهیم وموسی نیز چو این کتاب بودیم


انسان ناسپاس مستحق شدیترین مجازات است
ظاهر انسان یقین پست ترین پست و آفات است
ناسپاس انسان نیست بِجِدکه جداً مکافات است
کائنات متحیر اویند و او غرق در خرافات است
توان خلق بال مگسی نیستش به انکارخدا ست
ز دفع یبوستش فرومانده بمجلس در ادعاست

سوره الغاشیة
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

هَلْ أَتَاکَ حَدِیثُ الْغَاشِیَةِ ﴿۱﴾وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ خَاشِعَةٌ ﴿۲﴾عَامِلَةٌ نَاصِبَةٌ ﴿۳﴾تَصْلَى نَارًا حَامِیَةً ﴿۴﴾تُسْقَى مِنْ عَیْنٍ آنِیَةٍ ﴿۵﴾لَیْسَ لَهُمْ طَعَامٌ إِلَّا مِنْ ضَرِیعٍ ﴿۶﴾لَا یُسْمِنُ وَلَا یُغْنِی مِنْ جُوعٍ ﴿۷﴾وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ نَاعِمَةٌ ﴿۸﴾لِسَعْیِهَا رَاضِیَةٌ ﴿۹﴾فِی جَنَّةٍ عَالِیَةٍ ﴿۱۰﴾لَا تَسْمَعُ فِیهَا لَاغِیَةً ﴿۱۱﴾فِیهَا عَیْنٌ جَارِیَةٌ ﴿۱۲﴾فِیهَا سُرُرٌ مَرْفُوعَةٌ ﴿۱۳﴾وَأَکْوَابٌ مَوْضُوعَةٌ ﴿۱۴﴾وَنَمَارِقُ مَصْفُوفَةٌ ﴿۱۵﴾وَزَرَابِیُّ مَبْثُوثَةٌ ﴿۱۶﴾أَفَلَا یَنْظُرُونَ إِلَى الْإِبِلِ کَیْفَ خُلِقَتْ ﴿۱۷﴾وَإِلَى السَّمَاءِ کَیْفَ رُفِعَتْ ﴿۱۸﴾وَإِلَى الْجِبَالِ کَیْفَ نُصِبَتْ ﴿۱۹﴾وَإِلَى الْأَرْضِ کَیْفَ سُطِحَتْ ﴿۲۰﴾فَذَکِّرْ إِنَّمَا أَنْتَ مُذَکِّرٌ ﴿۲۱﴾لَسْتَ عَلَیْهِمْ بِمُصَیْطِرٍ ﴿۲۲﴾إِلَّا مَنْ تَوَلَّى وَکَفَرَ ﴿۲۳﴾فَیُعَذِّبُهُ اللَّهُ الْعَذَابَ الْأَکْبَرَ ﴿۲۴﴾إِنَّ إِلَیْنَا إِیَابَهُمْ ﴿۲۵﴾ثُمَّ إِنَّ عَلَیْنَا حِسَابَهُمْ ﴿۲۶﴾


《سر آغاز خدایی است کریم و رئوف》

غاشیه را چه سان خبری به تو رسانده است
پوشانندهِ حوادث سخت که فراگیرنده است
آن روز جهره هایی ببینی که زبونند و ذلیل
تلاش کرده در رنجند نبوده تلاششان دلیل
ناچار به آتش سوزاننده درآیند راهی نیست
چشمه های داغ نوشانیده شوند آبی نیست
خوراکی به جز خار خشک نباشد طعامشان
نه سیرشان کند نه رفع گرسنگی به حالشان
و در آن روز چهره هایی ببینی که شادابند
از اینکه تلاش های نیک کرده اند شایانند
به پاس صالحات ساکنان بهشت جاویدند
سخن بیهوده ای نشنوند آنجا که جاویدند
آسودگانانِ جایی اند که چشمه هاجاریست
نشیمن گاهشان تخت های بلند آنجایی ست
روی آن قدحهایی زرین و منقشی آزین است
بالشتهایی در طرفین تخت ها بر چین است
فرش هایی زربافت گسترده اند برایشان
اراده کنند مهیا شود ز شراب وطعامشان
تفکر نمی کنید که چگونه آفریده شد شتر
آسمان ها نگرید که برافراشته شد چطور
به زمین و گستردگی اش نمیکنید فکری
تو تذکر دهنده ای سپس اطاعتش ذکری
تو تذکر مکلفی آنان ، نتوان به فهم کرد نادان
به تسلط مکوش هرگز تو تذکر دهنده ای انان
پس کسی که کفر ورزید از تذکرت روی کرد
درعذابی سخت باشد هرکه از خدا روی کرد
پس بحق که آنان بازگشت شان بسوی اوست
و حساب آنان نیز عهده اش بخواست اوست

به فریب نشیم دنیا به حساب رسیم اینجا
که فریب خوریم دنیا به حساب رسند آنجا
به تفکر باش انسان ، که تذّکر شد انسان
دست خالی راهی شی پست ترینی در آنجا

بیحساب شی راهی شی آنجا هرچه خواهی شی
دنیا هر چه خواهی شی باختی آنجا راهی شی
غاشیه شوی وارد دیگه جای تخفیف نیست
آفریدگار فرمود : غاشیه ، تو دانی چیست
روز آخر دنیاست آن قیامت کبری است
کل انبیاء گفتند بر بشر که آن بر جاست
غاشیه مجازاتی ست که تحملش سخت است
بد حساب شود هر کس پست ترین بدخت است
خوشحساب شود هرکس نزدخالقش تخت است
آن قدر تو خوشبختی که تصورش سخت است
رحم و مهربانی نیست هرکسی که دست خالیست
دست پر روی سویش عشق و مهر و بس عالیست

سوره الفجر

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
وَالْفَجْرِ ﴿۱﴾وَلَیَالٍ عَشْرٍ ﴿۲﴾وَالشَّفْعِ وَالْوَتْرِ ﴿۳﴾وَاللَّیْلِ إِذَا یَسْرِ ﴿۴﴾هَلْ فِی ذَلِکَ قَسَمٌ لِذِی حِجْرٍ ﴿۵﴾أَلَمْ تَرَ کَیْفَ فَعَلَ رَبُّکَ بِعَادٍ ﴿۶﴾إِرَمَ ذَاتِ الْعِمَادِ ﴿۷﴾الَّتِی لَمْ یُخْلَقْ مِثْلُهَا فِی الْبِلَادِ ﴿۸﴾وَثَمُودَ الَّذِینَ جَابُوا الصَّخْرَ بِالْوَادِ ﴿۹﴾وَفِرْعَوْنَ ذِی الْأَوْتَادِ ﴿۱۰﴾الَّذِینَ طَغَوْا فِی الْبِلَادِ ﴿۱۱﴾فَأَکْثَرُوا فِیهَا الْفَسَادَ ﴿۱۲﴾فَصَبَّ عَلَیْهِمْ رَبُّکَ سَوْطَ عَذَابٍ ﴿۱۳﴾إِنَّ رَبَّکَ لَبِالْمِرْصَادِ ﴿۱۴﴾فَأَمَّا الْإِنْسَانُ إِذَا مَا ابْتَلَاهُ رَبُّهُ فَأَکْرَمَهُ وَنَعَّمَهُ فَیَقُولُ رَبِّی أَکْرَمَنِ ﴿۱۵﴾وَأَمَّا إِذَا مَا ابْتَلَاهُ فَقَدَرَ عَلَیْهِ رِزْقَهُ فَیَقُولُ رَبِّی أَهَانَنِ ﴿۱۶﴾کَلَّا بَلْ لَا تُکْرِمُونَ الْیَتِیمَ ﴿۱۷﴾وَلَا تَحَاضُّونَ عَلَى طَعَامِ الْمِسْکِینِ ﴿۱۸﴾وَتَأْکُلُونَ التُّرَاثَ أَکْلًا لَمًّا ﴿۱۹﴾وَتُحِبُّونَ الْمَالَ حُبًّا جَمًّا ﴿۲۰﴾کَلَّا إِذَا دُکَّتِ الْأَرْضُ دَکًّا دَکًّا ﴿۲۱﴾وَجَاءَ رَبُّکَ وَالْمَلَکُ صَفًّا صَفًّا ﴿۲۲﴾وَجِیءَ یَوْمَئِذٍ بِجَهَنَّمَ یَوْمَئِذٍ یَتَذَکَّرُ الْإِنْسَانُ وَأَنَّى لَهُ الذِّکْرَى ﴿۲۳﴾یَقُولُ یَا لَیْتَنِی قَدَّمْتُ لِحَیَاتِی ﴿۲۴﴾فَیَوْمَئِذٍ لَا یُعَذِّبُ عَذَابَهُ أَحَدٌ ﴿۲۵﴾وَلَا یُوثِقُ وَثَاقَهُ أَحَدٌ ﴿۲۶﴾یَا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ﴿۲۷﴾ارْجِعِی إِلَى رَبِّکِ رَاضِیَةً مَرْضِیَّةً ﴿۲۸﴾فَادْخُلِی فِی عِبَادِی ﴿۲۹﴾وَادْخُلِی جَنَّتِی ﴿۳۰﴾


《 آغاز خدایی است کریم و رئوف 》

قسم به سپیده دم و شب های دهگانه
قسم به جفت و تاق و شبی به هنگامه
مگر قسمِ دیگری نیاز است به خرمندان
ندیدی که چه کرد،قوم عاد ز کفرشان یزدان
دارندگان عمارات ستوندار ارم کجا رفتند
مانند شهرشان نبود شهری، به فنا رفتند
چه کردباثمود تخته سنگها خانه میساختند
چه کرد با فرعون ،که بناهای بلندی داشتند
همانان که در شهرها سر به طغیان داشتند
در آن شهر ها ستم به ستمدیده ها داشتند
پروردگارت آنان را تازیانه عذاب فرو نواخت
که پروردگارت کمین سختی بر آنان ساخت
نعمتی دهدخدایت به کسی گوید که عزیز خدایم
ز آزمودن روزیش تنگ کند گوید که ذلیل خدایم
نه یتیمی را به رضای خدایت هرگز نوازشی کردند
و نه برای خوراک بینوایی به هم انگیزیشی کردند
با چپاول گری اموال ضیعیفان تناول کردند
جمع آوری اموال و دوستی دنیا به دل کردند
در آنروزی که زمین به سختی درهم کوبیده شود
به فرمان پروردگارت و ملائک آنان به صف شوند
آنروز که ناظر درجهنم شدند انسانها به پند شوند
چه جایی به پند شدند ، دیر است که پند شوند
کاش برای زندگانی خود چیزی فرستاده بودم پیش
عذاب نشود آن روز کسی مگر به کیفر خویش

خوشا به نفس مطمئنه که انان در آنروز رستگارانند
خشنود و خداپسند به سوی پروردگارت رهسپارانند
آنان در میان بندگان مقربم به سرور خواهند بود
باسلام من آنروز به بهشت اذن دخول خواهند یود

پروا کنید از خدا که جهان محضر خداست
گناه نکنید در محضری که محضر خداست
محضری یافته شد که در حضورش نیست
هرچه نَفس گفت کنید در آنجاخدا که نیست

 سوره البلد

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

لَا أُقْسِمُ بِهَذَا الْبَلَدِ ﴿۱﴾وَأَنْتَ حِلٌّ بِهَذَا الْبَلَدِ ﴿۲﴾
وَوَالِدٍ وَمَا وَلَدَ ﴿۳﴾لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ فِی کَبَدٍ ﴿۴﴾
أَیَحْسَبُ أَنْ لَنْ یَقْدِرَ عَلَیْهِ أَحَدٌ ﴿۵﴾یَقُولُ أَهْلَکْتُ مَالًا لُبَدًا ﴿۶﴾أَیَحْسَبُ أَنْ لَمْ یَرَهُ أَحَدٌ ﴿۷﴾أَلَمْ نَجْعَلْ لَهُ عَیْنَیْنِ ﴿۸﴾وَلِسَانًا وَشَفَتَیْنِ ﴿۹﴾وَهَدَیْنَاهُ النَّجْدَیْنِ ﴿۱۰﴾فَلَا اقْتَحَمَ الْعَقَبَةَ ﴿۱۱﴾وَمَا أَدْرَاکَ مَا الْعَقَبَةُ ﴿۱۲﴾فَکُّ رَقَبَةٍ ﴿۱۳﴾أَوْ إِطْعَامٌ فِی یَوْمٍ ذِی مَسْغَبَةٍ ﴿۱۴﴾یَتِیمًا ذَا مَقْرَبَةٍ ﴿۱۵﴾أَوْ مِسْکِینًا ذَا مَتْرَبَةٍ ﴿۱۶﴾
ثُمَّ کَانَ مِنَ الَّذِینَ آمَنُوا وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ وَتَوَاصَوْا بِالْمَرْحَمَةِ ﴿۱۷﴾
أُولَئِکَ أَصْحَابُ الْمَیْمَنَةِ ﴿۱۸﴾وَالَّذِینَ کَفَرُوا بِآیَاتِنَا هُمْ أَصْحَابُ الْمَشْأَمَةِ ﴿۱۹﴾
عَلَیْهِمْ نَارٌ مُؤْصَدَةٌ ﴿۲۰﴾

《سر آغاز خدایی است کریم و رئوف》

قسم به شهر ( مکه) که مقدس است و مطهر
و تقدسش این است که تو ساکنی دراین شهر
قسم به ابراهیم پدر و اسماعیل پسری از پدر
به راستی آفریدیم انسان را ز رنج و در به در
پندارد حسابرسی بر حساب و کتابش نیست
به انفاق پرداخته مالش را و مانندش کیست
پنداشت ،کسی به کردار و اعمالش آگاه نیست
نفهمیددوچشم ویک زبان ودولب پس چیست
هر دو راه خیر و شر را به او نشان دادیم
نخواست عبورگردنه را که عاقبت نگری دادیم
فهم نشود بر کسی که آن گردنه چیست
گذرگه سخت و دشوار ی که عبور همه نیست
بنده ای را آزاد کردن آزادی خود از بند است
طعام یتیمِ خویشاوندی عاقبتیش قند است
پوشاندن بینوایی مسکین تقرب به خداست
سفارش به مهر و شکیبایی مقربین خداست
چه جخسته اند اینان که عهدها وفا کردند
رضی عنه شدند آنروز که وفارا وفا کردند
منکران رَب و آیات ناخجستگان شوم اند
آتشی سرپوشیده،انتظارش این قوم اند

گذر از گردنه ها گردن کج میخواهد
به درازیی گردن گذر از گردنه نیست

دل به دریا زدن داشتن دریا دلی است
که به هر رفتهِ دریا، دل دریایی نیست

گرخدا راضی شود ز بنده اش نیست عجبیب
گرخدا رضایت از بنده بخوادچیست عجبیب
رازش اینست که خدا در دل ما همدل ماست
همدلی،همدمی آرد ، که دو دل، در دل ماست

سوره الشمس

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

وَالشَّمْسِ وَضُحَاهَا ﴿۱﴾وَالْقَمَرِ إِذَا تَلَاهَا ﴿۲﴾وَالنَّهَارِ إِذَا جَلَّاهَا ﴿۳﴾وَاللَّیْلِ إِذَا یَغْشَاهَا ﴿۴﴾وَالسَّمَاءِ وَمَا بَنَاهَا ﴿۵﴾وَالْأَرْضِ وَمَا طَحَاهَا ﴿۶﴾وَنَفْسٍ وَمَا سَوَّاهَا ﴿۷﴾فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا ﴿۸﴾قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَکَّاهَا ﴿۹﴾وَقَدْ خَابَ مَنْ دَسَّاهَا ﴿۱۰﴾


《سر آغاز خدایی است کریم و رئوف 》

قسم به خورشید و تابندگی درخشانش
قسم به ماه در پی خورشید و دورانش
قسم به روز، روشن میکند زمین بانورش
قسم به شب ،پرده پوشاند شب باتورش
قسم به آسمان و آفریننده منزه و پاکش
قسم به زمین و کسترنده ی بر افرازش
قسم به نفس و آفریننده ی سر فرازش
قسم به آفریننده شر وخیزکالبد خاکش
قسم به پاک و رستگارشدگان درگاهش
قسم به باخت شدگان پلید ز اعمالش

سوره ، اللیل

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

وَاللَّیْلِ إِذَا یَغْشَى ﴿۱﴾وَالنَّهَارِ إِذَا تَجَلَّى ﴿۲﴾وَمَا خَلَقَ الذَّکَرَ وَالْأُنْثَى ﴿۳﴾إِنَّ سَعْیَکُمْ لَشَتَّى ﴿۴﴾فَأَمَّا مَنْ أَعْطَى وَاتَّقَى ﴿۵﴾وَصَدَّقَ بِالْحُسْنَى ﴿۶﴾فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْیُسْرَى ﴿۷﴾وَأَمَّا مَنْ بَخِلَ وَاسْتَغْنَى ﴿۸)وَکَذَّبَ بِالْحُسْنَى ﴿۹﴾فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْعُسْرَى ﴿۱۰﴾وَمَا یُغْنِی عَنْهُ مَالُهُ إِذَا تَرَدَّى ﴿۱۱﴾إِنَّ عَلَیْنَا لَلْهُدَى ﴿۱۲﴾وَإِنَّ لَنَا لَلْآخِرَةَ وَالْأُولَى ﴿۱۳﴾فَأَنْذَرْتُکُمْ نَارًا تَلَظَّى ﴿۱۴﴾
لَا یَصْلَاهَا إِلَّا الْأَشْقَى ﴿۱۵﴾الَّذِی کَذَّبَ وَتَوَلَّى ﴿۱۶)وَسَیُجَنَّبُهَا الْأَتْقَى ﴿۱۷﴾الَّذِی یُؤْتِی مَالَهُ یَتَزَکَّى ﴿۱۸﴾وَمَا لِأَحَدٍ عِنْدَهُ مِنْ نِعْمَةٍ تُجْزَى ﴿۱۹﴾إِلَّا ابْتِغَاءَ وَجْهِ رَبِّهِ الْأَعْلَى ﴿۲۰﴾وَلَسَوْفَ یَرْضَى ﴿۲۱﴾

《سر آغاز خدایی است کریم و رئوف 》

قسم به استتار شب که به روز پرده افکنده
قسم به جلوه گری روز که به شب فرو کنده
قسم به او که زوج آفریده جز او واحد نیست
یقین تلاش شما پرا کنده است و واحد نیست
آن که حق خدا را داد و خضوع نمود
بخشنودی خدا شتافت و خشوع نمود
انقریب آسایشش دهیم و آرامش حال
آنکه بخل ورزید و نداد به فقیری مال
غافل است مالش ندهد به حالش حال
دور نیست ، دشوار شود مالش به حال
بهنگام هلاکت مالش به کارش نمی آید
نهی هدایت ما کرد و حمایتی نمی یابد
بی تردید که دنیا و آخرت آز آن ماست




سوره الضحى

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

وَالضُّحَى ﴿۱﴾وَاللَّیْلِ إِذَا سَجَى ﴿۲﴾مَا وَدَّعَکَ رَبُّکَ وَمَا قَلَى ﴿۳﴾وَلَلْآخِرَةُ خَیْرٌ لَکَ مِنَ الْأُولَى ﴿۴﴾وَلَسَوْفَ یُعْطِیکَ رَبُّکَ فَتَرْضَى ﴿۵﴾أَلَمْ یَجِدْکَ یَتِیمًا فَآوَى ﴿۶﴾وَوَجَدَکَ ضَالًّا فَهَدَى ﴿۷﴾وَوَجَدَکَ عَائِلًا فَأَغْنَى ﴿۸﴾فَأَمَّا الْیَتِیمَ فَلَا تَقْهَرْ ﴿۹﴾وَأَمَّا السَّائِلَ فَلَا تَنْهَرْ ﴿۱۰﴾ (۱۰)وَأَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّکَ فَحَدِّثْ ﴿۱۱﴾


《 سر آغاز خدایی است کریم و رئوف 》

قسم به طلوع آفتاب که همان روز است
قسم به غروب و آرامشش که شب است
که طلوعش روشنایی روز که از نور است
غروبش تاریک ،رحمت و آرامشِ نور است
پروردگارت نکرده رها تو را که حبیب منی
نلرزان ز تهمت خصم دلت را تو رسول منی
یقین که تو بهترین هم جوار من در آخرتی
به احسن ترین احسن عطا کنمت چه عاقبتی
یتیم یافتم تو را ، پس شدم سر پناه تو من
سرگشته یافتمت، پس شدم هدایتگر تو من
تنگدستی شد چیره ات بی نیازت کردم
بیماری شد به تنت خودم تیماریت کردم
به پاس این همه لطف ، میازار یتمی را
مران تو گدا و سیر کن به توان فقیری را


بهترین های نزد خودم به تو عطا خواهد شد
هرچه بوسه به لب دارم به تو رهاخواهد شد
کلید خزائن غیب را به دست تو خواهم داد
تمام رحمت خود را فقط به تو خواهم داد
ولی خودم که علی است وصی توخواهم کرد
چه کوثری بی همتا ، اعطای تو خواهم کرد

هشدارتان به آتش فروزان نشان ماست
جز بخیل و نگون بخت در آتش نمیباشد
تکذیب کننده ی ما یقین آسوده نمیباشد
پاک رفتار کنندگان همه دور از آتش اند
مال خود بخدا دادگان همه نزد ماخوش اند
آنانکه بهیچ قصد و پاداشی نعمت نمیبخشند
جز خواست و رضای خدا ببخشی نمیبخشند
به قطع و یقین انقریب خشنود خواهد شد
آن چه بود را به بود داده اند بود خواهد شد


خدا گفته به من قرض دهید قرض الحسنه
نیازمندیم، بی نیاز،چه نیاز به قرض الحسنه
خدا گفته من از شما خشنودم و شما از من
اوخداست ،من بنده چرا رضاست رضای من
خلق مان که کرد بخود احسنت گفت وستود
گفت بنده ام باشی رستاخیز گویمت درود
این چه رازی است که خدا عاشق ماست
رازش این است انسان زیاد و بنده کجاست
پس اگر به دوزخ به اعمال خودشویم راهی
ناخدایی مانیم ، دریا آرزو داشت چلو ماهی


ومن الله توفیق:
پایان حزب ۱۱۹ قرآن تقدیم عاشقان غدیر و عارفان علی..‌‌‌‌‌‌....
طبیب حافظ کریمی

شاعر از شما تقاضای نقد دارد

تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
ارسال ایمیل
کاربرانی که این شعر را خواندند
این شعر را 70 نفر 171 بار خواندند
امیر عاجلو (19 /04/ 1401)   | حافظ کریمی (19 /04/ 1401)   |

رای برای این شعر
امیر عاجلو (19 /04/ 1401)  
تعداد آرا :1


نظر 2

تنها اعضا میتوانند نظر بدهند.

سریال خاتون قسمت6
سریال خاتون قسمت 6
تبلیغات فرهنگی
تو را به هیچ زبانی
بازدید ویژه
ورود به بخش اعضا

تولد اعضا