سوگند به خداوند که جهان مزرعه بیش نیست
پس اینهمه حرص و طمع و جوش برا چیست
دیروز پدر و مادر و همسایه ای در مزرعه بودند
امروز به جز عکسی از آنها دیگه هیچ نیست
انگار که هیچوقت نبودند و نبودیم به یکجا
گویی که هزارسال نبودند و نبودیم به دل جا
در مزرعه باید فقط کاشت و دِرو کرد
آنکس که نکاشته به برداشت خطر کرد
یک روز همگان درطلب مال ومنال اندکه بسازند
در روز دگرحرص و طمع کرده که بازهم به نیازند
افسوس از این آدم مرموز که نفهمید
در مزرعهِ فصلی که کاخ ها نمی سازند
شب و روز همه گشت حسرت دنیا به یقین
به چه ماشین و چه باغ و به چه ویلا و زمین
عده ای کلی و کلاً به غلفت شده خوابند
در مزرعه بانک ساختن و در بورس به تازند
یک عده دگر عده ای را کرده به دنبال
خود نامیده خود مالک و الباقی را حمَال
یک عده ای هم مزرعه بیچاره و گیج اند
دنبال حشیش و هروئین شیشه و سیخ اند
افراد فراوانی به مستی و حرام اند
اندک کسی هستند که خداترس و غلام اند
تنها چیزی که خیلیها غافل شده مرگ است
مرگی که بحق است و یقین قابل درک است
هم مالک هم سیخی هم مستی و بنده
مجبور به ترک اند و فقط بنده برنده
زود است که روند مزرعه کلا همه تن لخت
خوشحالِ کسیکه برا خود آش خوبی پخت
آنجا همه لخت اند و کسی چیزی ندارد
پارتی و وکیل این جا و آن جا که ندارد
تنها چیزیکه حاجب و دستگیر تو گردد
اعمالِ فرستاده ای از مزرعه گردد
حافظ تو در این مزرعه دوری ز هوا کن
با عشق طبابت کن و سجده به خدا کن
۱۵ مرداد / طبیب حافظ کریمی( لسان الحال )
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 7
امیر عاجلو 16 امرداد 1401 10:25
سلام ودرود
حافظ کریمی 18 امرداد 1401 13:53
درود و هزاران درود بر شما
حسن مصطفایی دهنوی 18 امرداد 1401 06:46
درودها بر شما استاد
بسیار زیبا و دلنشین سروده اید
قلمتان نویسا، موفق باشید
حافظ کریمی 18 امرداد 1401 13:55
درود هااااااا
درود خداوند بر ادیب ماندگار
سپاس بیکران
jalal babaie 19 امرداد 1401 11:26
سلام و درود فراوان بر استاد بزرگوار زیبا و دلنشین بود
حافظ کریمی 19 امرداد 1401 17:40
درود و هزاران درود بر شما