ترک کردم مردمان را، جان پناهی شد مرا
قلب خود را باز کردم، خوابگاهی شد مرا
ای امان این مردمان بر خلوتم هم میپرند
چاه یوسف، از خطر آرامگاهی شد مرا
قلبِ رب را محضِ رب با نامِ رب هی کوفتند
از جماعت سوی خمدان قبلهگاهی شد مرا
گفت رومی: ((هر کسی از ظنِ خود شد یار من))
توبه از ناکردهها، یا رب پناهی شد مرا
سر به تاوان میدهم افکارِ نادان را چرا؟
هر مکانی، هر زمانی توبهگاهی شد مرا
یا چرا تاوانِ شهوتهای دختر را دهم؟
هر توکل بر خدایم تکیهگاهی شد مرا
ای خدا نادان مرا ارزان به بازاری بِبُرد
از زلیخا عشقِ سرخی شاهراهی شد مرا
باز حیرانم چه کس این بیتها را باز گفت
ای حمیمم بین که هر مصرع کلاهی شد مرا
مهدی فصیحی رامندی
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 2
امیر عاجلو 22 امرداد 1401 10:35
زهرا آهن 24 امرداد 1401 16:49
درود بر شما
قلمتان نویسا
شاد و پیروز باشید