مثل یک ماهی شدم که روی آب شنا میکرد
ز تمام بی مهری ها فقط تماشاگری میکرد
برای دیده شدن دعا میکرد
به خودش گفت چرا غرق این آب شده ام
نکند آب عاشقم است که اینگونه بی تاب شده ام
حتما آب هم عاشق شده است
که اینگونه ساکت شده است
ناگه ماهگیری آمد و جدا کرد مرا ز آب
گفت چرا غرق نگاهی هنوز به آب
گفتم به گمانم که آب عاشقم هست هنوز
گفت اگر عاشق باشد که صبر نمیکند یکروز
حتما تو معشوق وفاداری هنوز
گفتم من آرامشم رو به آب مدیونم هر روز
گفت غم عاشق بودن این است که تنها باشی هرروز
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 6
امیر عاجلو 21 امرداد 1401 10:45
درود بر شما
نادیا رودکی 21 امرداد 1401 17:31
ممنونم ازشما ????????????????
jalal babaie 22 امرداد 1401 17:18
آفرین بر شما خانم رودکی شعری زیبا و دلنشین بود فامیلی شما مرا به یاد شاعر بلند آوازه ی شعر فارسی رودکی میندازه امیدوارم مثل ایشون موفق و سربلند بشین.
نادیا رودکی 22 امرداد 1401 17:20
خیلی ممنونم از نظر زیبایتان سلامت باشید
زهرا آهن 24 امرداد 1401 16:39
درود بر شما
قلمتان نویسا
شاد و پیروز باشید
نادیا رودکی 25 امرداد 1401 12:56
خیلی ممنونم از نظر بسیار زیبایتان