میچمد به سایه زار دور ،نیله- اسب دشت های شرجی خزان
در ستیز باد های سرمه ریز، نقره فام ساحلی که بی نشان
می دود به سبز گشن جلگه های یالخیز ،،، پر شهیق
و ماهتاب آرمید در سکوت راز صخره های سرد ارغوان
بیشکیب جان-سبوی وحشتی که مرگ جنگلش مدام
مستتاز وحشی شکوه شرقی شراره های تیز خیزران
چهارفصل خسته از مترسکان وهم والیان هیچ شب
غمگنانه در خم سترگ تاخت های تار و چله بر کمان
در سه گام خون و ژاله بی عطش! ، که شیهه مانده در گلو
به زیر سم زر تکیده، پیرهرزه-واش ها ،،،یکان یکان
نشانده کوهه های آبی غریب موج ها به چشم شب
که زخم نور هاست، در تب سیاه شبزیان برده-آسمان
رمنده پرگریز می رود به دوردست ساجگون کوه ها
و می چمد به سایه زار دور، نیله اسب دشت های شرجی خزان
تعداد آرا : 3 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 2
امیر عاجلو 10 آبان 1401 13:12
درود بر شاعر گرامی ,شعر شما را خواندم موفق باشید
سیدیحیی حسینی 12 آبان 1401 16:37
باسلام
شاعره مکرمه
استادوادیب زیبا کلام
درودها
نبض قلمتان سبز
ماناوپایا
باشیدهمیشه
بسرایید