3 Stars

عصارهء شوکران

ارسال شده در تاریخ : 25 تیر 1401 | شماره ثبت : H9421504


به یادم آمد آن شبی که تا سحر به در زدم
تورا به صد زبان صنم صدایت از جگر زدم

سحرگهان به ناگهان تورا به خانه دیدمت
چه بوسه ها که بر لب و دهان آن قمر زدم

گل وجودت آن سحر به باغ خانه ام شکفت
ز خاوران دمید هور و بر سرش تشر زدم

دوباره آمدم که باز بنوشم از لبان تو
ندیمت به خانه و هوار بی ثمر زدم

دریچه ایی که دل گشود دوباره قفل تازه خورد
به غفلتم ز شوکران عصاره بر شکر زدم

درون خانه بود و من به کوچه دیده ور شدم
از این خطا در این گذر به جان خود شرر زدم

بسوز راضیا بسوز که با لهیب شعله ات
شرر به غفلت تو و هزار و یک نفر زدم.

سیدرضاموسوی راضی
بحر رجز مثمن مخبون

شاعر از شما تقاضای نقد دارد

تعداد آرا : 3 | مجموع امتیاز : 4 از 5
ارسال ایمیل
کاربرانی که این شعر را خواندند
این شعر را 72 نفر 112 بار خواندند
امیر عاجلو (27 /04/ 1401)   | سیدرضا موسوی راضی (27 /04/ 1401)   | علی احمدی (29 /04/ 1401)   |

رای برای این شعر
امیر عاجلو (27 /04/ 1401)  علی احمدی (29 /04/ 1401)  
تعداد آرا :2


نظر 3

تنها اعضا میتوانند نظر بدهند.

سریال خاتون قسمت6
سریال خاتون قسمت 6
تبلیغات فرهنگی
تو را به هیچ زبانی
بازدید ویژه
ورود به بخش اعضا

تولد اعضا